گنجور

شمارهٔ ۹۴۷

کحل بصر نیست جز آن خاک راه
چشم به سرمه مکن ای دل سیاه
دود شنیدم سوی خوبان رود
با تو رسد عاقبت این دود آه
درد تو گر جرم و گنه مینهند
هست ز سر تا قدم من گناه
ماه بدید آن رخ و خود را گرفت
بی سببی خود نگرفته است ماه
گر خم ابروی تو دیده از دور
کج ننهادی مه نو هم کلاه
وصل نو نو خاسته گفتم توان
بافت چو فرزین شرف قرب شاه
گفت که من شاه بتانم کمال
گر هوس مات بود شه بخواه

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کحل بصر نیست جز آن خاک راه
چشم به سرمه مکن ای دل سیاه
هوش مصنوعی: چشم‌ها با درد و غم بسیار، مانند خاکی هستند که تنها در سرمه غوطه‌ور می‌شوند. بنابراین، دل‌نگران، از این افسردگی و تیرگی دوری کن.
دود شنیدم سوی خوبان رود
با تو رسد عاقبت این دود آه
هوش مصنوعی: وقتی دود را احساس کردم، متوجه شدم که این درد و اندوه به سوی نیکان می‌رسد. در نهایت، این درد و غم به تو خواهد رسید.
درد تو گر جرم و گنه مینهند
هست ز سر تا قدم من گناه
هوش مصنوعی: اگر دردی که تو داری ناشی از گناه و خطاست، من هم از سر تا پا گنهکارم.
ماه بدید آن رخ و خود را گرفت
بی سببی خود نگرفته است ماه
هوش مصنوعی: ماه که زیبایی و درخشش خاصی دارد، وقتی به آن چهره زیبا نگریست، از خود بیخود شد. این حالت بدون دلیل خاصی به او دست داده است.
گر خم ابروی تو دیده از دور
کج ننهادی مه نو هم کلاه
هوش مصنوعی: اگر ابرویت را به طور کج بر روی چشمم بیندازی، حتی ماه نو هم نمی‌تواند با تو رقابت کند.
وصل نو نو خاسته گفتم توان
بافت چو فرزین شرف قرب شاه
هوش مصنوعی: من به تازگی به وصل محبوب دست یافتم و احساس می‌کنم می‌توانم مانند فرزین به نزدیکی مقام و مقام شاه برسیم.
گفت که من شاه بتانم کمال
گر هوس مات بود شه بخواه
هوش مصنوعی: گفت که من بهترین و زیباترین معشوقان هستم، حتی اگر دلم پر از هوس باشد، باز هم باید به مقامی دست یابم.