گنجور

شمارهٔ ۹۳۷

چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده
گشاد چشم تو اشکم دمادم از دیده
ز دیده دل به یکی نوش نا رسیده هنوز
هزار نیش به دل بیش دارم از دیده
قرار کردم و گفتم دگر نورزم عشق
که برد عشق تو خواب و قرارم از دیده
در آتش غم عشق تو ریخت خون از چشم
به باد رفت همه کار و بارم از دیده
در آرزوی خیالت سرشک من همه شب
چو دجله گشت روان بر کنارم از دیده
بر تو نامه نوشتن گر اتفاق افتد
به نوک خامه سیاهی بر آرم از دیده
ز دیده خون دل از دیده ریخت بی تو کمال
بیا ببین که چسان دلفگارم از دیده

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده
گشاد چشم تو اشکم دمادم از دیده
هوش مصنوعی: وقتی چشم زیبا و مست تو را دیدم، غم و اندوهی در من زنده شد. از آن زمان، اشک‌های من به طور مداوم از چشمانم جاری هستند.
ز دیده دل به یکی نوش نا رسیده هنوز
هزار نیش به دل بیش دارم از دیده
هوش مصنوعی: از چشمان دل، هنوز نتوانسته‌ام نوشی بیابم، ولی از دیده‌ام هزار زخم و آزار در دل دارم.
قرار کردم و گفتم دگر نورزم عشق
که برد عشق تو خواب و قرارم از دیده
هوش مصنوعی: تصمیم گرفتم که دیگر با عشق مبارزه نکنم، زیرا عشق تو خواب و آرامش را از من گرفته است.
در آتش غم عشق تو ریخت خون از چشم
به باد رفت همه کار و بارم از دیده
هوش مصنوعی: در آتش اندوه عشق تو، اشک‌هایم مانند خون جاری شد و تمام کارها و امورم از نظرها پنهان و به باد رفت.
در آرزوی خیالت سرشک من همه شب
چو دجله گشت روان بر کنارم از دیده
هوش مصنوعی: در آرزوی تو، اشک‌های من همچون رود دجله در طول شب جاری می‌شود و بر کنارم از چشمانم می‌ریزد.
بر تو نامه نوشتن گر اتفاق افتد
به نوک خامه سیاهی بر آرم از دیده
هوش مصنوعی: اگر روزی به تو نامه‌ای بنویسم، سیاهی آن را از اشک‌های چشمانم می‌نویسم.
ز دیده خون دل از دیده ریخت بی تو کمال
بیا ببین که چسان دلفگارم از دیده
هوش مصنوعی: از چشمانم به خاطر دلتنگی برای تو اشک و خون می‌ریزد. بیا و ببین که چطور تنها و غمگین شده‌ام.