شمارهٔ ۹۳۵
بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه
آن نبودست که گویند بقله الحرمه
دارم از مهر تو گه روشن و گه تیره دو چشم
تا سر زلف سیه داری و رخسار چو مه
چون روی تشنه دلا جانب سیمین ذقنان
پای بیرون منه از ره که بیفتی در چه
باش تا نغمه نی گوش کنیم ای صوفی
چند بانگ نو و فریاد تو الله الله
لاف زد گل بتن نازک تو زیر قبا
خواست عذر گنهش لاله و برداشت کله
ای خوش آن دم که ببوسیدن رخسار و لبت
شمع بنشانم و پیش تو نشیئم آنگه
گفته های تو که با آن زده سکه کمال
هفت هفت است ولی چون زر خاص ده ده
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه
آن نبودست که گویند بقله الحرمه
هوش مصنوعی: ابروی تو را میبینم که همیشه همچون هلال ماه است و گاهی هم به گونهای نیست که دیگران میگویند که در اوج زیبایی است.
دارم از مهر تو گه روشن و گه تیره دو چشم
تا سر زلف سیه داری و رخسار چو مه
هوش مصنوعی: من به خاطر محبت تو، گاهی در حال شادابی و روشنایی هستم و گاهی در حالت غم و تیرگی. تو سر وزلف سیاه و چهرهای مانند ماه داری.
چون روی تشنه دلا جانب سیمین ذقنان
پای بیرون منه از ره که بیفتی در چه
هوش مصنوعی: اگر دل تشنهای داری، به سمت زیباییهای زندگی برو و پاهایت را از راهی که میروی برندار، زیرا ممکن است به خطر بیفتی یا دچار مشکل شوی.
باش تا نغمه نی گوش کنیم ای صوفی
چند بانگ نو و فریاد تو الله الله
هوش مصنوعی: بیایید تا در آرامش نغمه نی را بشنویم ای صوفی، چند بار دعا و فریاد تو خدا خداست.
لاف زد گل بتن نازک تو زیر قبا
خواست عذر گنهش لاله و برداشت کله
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و ظرافت گل اشاره میکند که در زیر لباس نازکی پنهان شده است. او به نوعی میخواهد بگوید که با وجود ظرافت و لطافت، این گل هم از عشق و شور زندگی خبر میدهد و باید از عذرخواهی برای ویژگیهایش دست بردارد، زیرا زیبایی او مانند لالهای است که سر بلند کرده و نشان از شادابی و شگفتی دارد.
ای خوش آن دم که ببوسیدن رخسار و لبت
شمع بنشانم و پیش تو نشیئم آنگه
هوش مصنوعی: ای کاش آن لحظه فرا رسد که بتوانم چهره و لبهای تو را ببوسم و شمعی برای تو روشن کنم و در حضور تو بنشینم.
گفته های تو که با آن زده سکه کمال
هفت هفت است ولی چون زر خاص ده ده
هوش مصنوعی: گفتار تو مثل سکهای است که در اوج کمال است، اما ارزش آن به اندازهی طلا نیست.

کمال خجندی