شمارهٔ ۹۲۷
ای منت جانفشان دیرینه
داغ عشقت نشان دیرینه
بفراموشیت نیامده نیز
بادی از عاشقان دیرینه
بینو بودم هلاک خویش گمان
کردی گمان دیرینه
گو غمم خور جگر که نیست دریغ
میچ ازین میهمان دیرینه
پیر گشت و هنوز هست رقیب
آه ازین سخت جان دیرینه
تو گلی چون تو بایدم نه بهشت
چه کنم بوستان دیرینه
سگ کویت چو دید لاغرییم
بو نکرد استخوان دیرینه
بر ندارد کمال تا دمه حشر
سر ازین استان دیرینه
تا چو مجنون بساخت دفتر عشق
تازه شد داستان دیرینه
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای منت جانفشان دیرینه
داغ عشقت نشان دیرینه
هوش مصنوعی: ای عشق بزرگ و پرشور، زخمی کهنه از محبت تو بر دل داشتم.
بفراموشیت نیامده نیز
بادی از عاشقان دیرینه
هوش مصنوعی: در یاد تو فراموشی نیامده و هنوز نسیمی از عشقهای قدیمی به وزش درآمده است.
بینو بودم هلاک خویش گمان
کردی گمان دیرینه
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به حالتی اشاره میکند که به شدت تحت تاثیر افکار و باورهای پیشین خود قرار گرفته و به خود آسیب رسانده است. او به این نکته اشاره میکند که دیگران او را در این وضعیت نادیده گرفته و به گمانهای گذشتهاش توجهی نمیکنند. این نشاندهندهی ناامیدی و رنجی است که از درون خود احساس میکند.
گو غمم خور جگر که نیست دریغ
میچ ازین میهمان دیرینه
هوش مصنوعی: بگو که از غم من نگران نباش، چرا که دلخوریای نیست. این همش به خاطر این مهمان قدیمی است که همیشه در زندگیام حضور دارد.
پیر گشت و هنوز هست رقیب
آه ازین سخت جان دیرینه
هوش مصنوعی: سالمند شد و هنوز حریف دارد، آه از این جان سخت و قدیمی.
تو گلی چون تو بایدم نه بهشت
چه کنم بوستان دیرینه
هوش مصنوعی: تو مانند گلی هستی که ارزشش از بهشت هم بیشتر است، بنابراین چه نیازی به باغی قدیمی دارم؟
سگ کویت چو دید لاغرییم
بو نکرد استخوان دیرینه
هوش مصنوعی: زمانی که سگ محله لاغری ما را میبیند، به یاد استخوان کهنهاش نمیافتد و بویی از آن نمیگیرد.
بر ندارد کمال تا دمه حشر
سر ازین استان دیرینه
هوش مصنوعی: تا روز رستاخیز، کمال و perfection برنخواهد خاست و از این مکان باستانی جدا نخواهد شد.
تا چو مجنون بساخت دفتر عشق
تازه شد داستان دیرینه
هوش مصنوعی: چنانچه مجنون دفتر عشق را نوشت، داستان قدیمی دوباره زنده و تازه شد.

کمال خجندی