گنجور

شمارهٔ ۹

ای سراپرده سلطان خیالت دل ما
کرده درد و غم تو خانه در آب و گل ما
سر به فردوس نیاریم چو زلف تو فرود
تا به خاک سر کوی تو بود منزل ما
مشکل ما دهن تست که هست آن یا نیست
جز به منطق لب تو حل نکند مشکل ما
شمع خود را سزد ار بر نکشد چون قندیل
شب چو از طلعت خود نور دهی محفل ما
بکن ای شیخ دعایی که بمیریم همه
تا دگر ننگ چنین خون نکشد قاتل ما
دیده چندانکه براند سخن از گوهر اشک
یار در گوش نیارد سخن نازل ما
دید سیل مژه در پیش کمال آن مه و گفت
در به دامن برد ار گریه کند سائل ما

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای سراپرده سلطان خیالت دل ما
کرده درد و غم تو خانه در آب و گل ما
هوش مصنوعی: ای چادر و خیمه‌ای که آثار و نشانه‌های سلطنت و عظمت تو را می‌بینم، دل ما به خاطر غم و اندوه تو رنجیده و در واقع، زندگی ما پر از سختی و مشقت شده است.
سر به فردوس نیاریم چو زلف تو فرود
تا به خاک سر کوی تو بود منزل ما
هوش مصنوعی: ما سر به بهشت نخواهیم نهاد تا زمانی که زلف تو بر زمین بیفتد، زیرا خانه‌مان در کنار کوی توست.
مشکل ما دهن تست که هست آن یا نیست
جز به منطق لب تو حل نکند مشکل ما
هوش مصنوعی: مشکل ما در این است که معلوم نیست آیا دهان تو قانع‌کننده است یا نه. تنها با صحبت کردن تو می‌توانیم مشکلمان را حل کنیم.
شمع خود را سزد ار بر نکشد چون قندیل
شب چو از طلعت خود نور دهی محفل ما
هوش مصنوعی: اگر شمع خود را روشن نکند، چه دلیلی دارد که مانند قندیل شب درخشش داشته باشد؟ این در حالی است که تو از زیبایی و چهره‌ات نور می‌دهی و محفل ما را روشن می‌کنی.
بکن ای شیخ دعایی که بمیریم همه
تا دگر ننگ چنین خون نکشد قاتل ما
هوش مصنوعی: ای شیخ، دعایی کن که همه ما بمیریم تا دیگر هیچ قاتلی خون ما را نریزد و ننگی به جای نگذارد.
دیده چندانکه براند سخن از گوهر اشک
یار در گوش نیارد سخن نازل ما
هوش مصنوعی: چقدر می‌توان احساسات و دردهای عمیق را در چشمان دیگران دید، اما هیچ‌کس نمی‌تواند به زیبایی و ارزش کلام عاشقانه‌ای که از دل برمی‌آید، به حقیقت پی ببرد.
دید سیل مژه در پیش کمال آن مه و گفت
در به دامن برد ار گریه کند سائل ما
هوش مصنوعی: سیل اشک‌ها در برابر زیبایی آن ماه رخسار حرکت کرد و گفت: اگر او گریه کند، حتماً دستش را به دامن ما خواهد برد.