گنجور

شمارهٔ ۸

ای زغمت دل به جفا مبتلا
بی تو به صد گونه بلا مبتلا
ساکن کوی تو به چنگ رقیب
چون به سگ خانه گدا مبتلا
همچو دل خون شده در دست تو
با رخ و با آن کف پا مبتلا
با تو چه گویم که چه ها میکشد
دایم از آن زلف دو تا مبتلا
غصه خط یا غم خالت خورم
بین که شد این دل به چه ها مبتلا
کرد در آیینه نظر حسن تو
دید به خود نیز ترا مبتلا
هجر بسر شد به نیاز کمال
یافت رهایی به دعا مبتلا

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای زغمت دل به جفا مبتلا
بی تو به صد گونه بلا مبتلا
هوش مصنوعی: بی‌تو، دل من در رنج و عذاب است و به خاطر دردهایی که از دوری تو می‌کشم، به انواع مشکلات دچار شده‌ام.
ساکن کوی تو به چنگ رقیب
چون به سگ خانه گدا مبتلا
هوش مصنوعی: کسی که در محل سکونت تو باشد، مانند سگی است که در خانه‌ی فقیر گرفتار شده است، در حالیکه رقیب تو به او آسیب می‌زند.
همچو دل خون شده در دست تو
با رخ و با آن کف پا مبتلا
هوش مصنوعی: دل من مانند خون در دستان توست و با چهره‌ات و آن پاهای لطیف‌ات دچار درد و رنج است.
با تو چه گویم که چه ها میکشد
دایم از آن زلف دو تا مبتلا
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چه بگویم از درد و رنجی که به خاطر آن زلف‌های زیبا و دوگانه‌ات همیشه به من می‌رسد.
غصه خط یا غم خالت خورم
بین که شد این دل به چه ها مبتلا
هوش مصنوعی: من در دل خود غم خطی که بر صورت تو نقش بسته را می‌پرورانم، ببین که این دل چگونه گرفتار انواع دردها شده است.
کرد در آیینه نظر حسن تو
دید به خود نیز ترا مبتلا
هوش مصنوعی: در آینه نگاه کردم و زیبایی تو را دیدم، این زیبایی به خودم نیز سرایت کرد و مرا گرفتار کرد.
هجر بسر شد به نیاز کمال
یافت رهایی به دعا مبتلا
هوش مصنوعی: فراق و جدایی به پایان رسید و با امید و درخواست، به کمال و آزادی دست یافتم. درخواست دعا در دل و جانم تاثیر گذاشت.