گنجور

شمارهٔ ۸۶۱

سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذقن
تشنه را جان سوزد آری چون به چاه افتد رسن
دیده تا میم دهان و نون ابروی تو دید
نقش آن بستم به دل چون بود هر دو نقش من
دلیران را از برون پیرهن باشد خیال
زآن میان او را خیالی در درون پیرهن
میکند سرو از تولی پیش آن گلپا دراز
ای صبا چندانکه پایش بشکنی بروی بزن
گر در آرد سر به مهر آن زلف بر رخسار نه
چون مسلمان شد بگر زنار بر آتش فکن
ما قیریم و گدا دانم ندارد گوش ما
چون به زر او را تعلقهاست چون در عدن
نیستی و تنگدستی ه باشدت دایم کمال
چون نداری دل که داری دست از آن شیرین دهن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذقن
تشنه را جان سوزد آری چون به چاه افتد رسن
هوش مصنوعی: دل من برای زلفی که بر چانه‌ام افتاده، می‌سوزد. واقعاً مانند این است که وقتی طناب به چاه بیفتد، جانم هم به آتش می‌افتد.
دیده تا میم دهان و نون ابروی تو دید
نقش آن بستم به دل چون بود هر دو نقش من
هوش مصنوعی: چشمم که شکل دهان و ابروی تو را دید، تصویر آن را در دل رسم کردم، چون هر دو تصویر به من مرتبط است.
دلیران را از برون پیرهن باشد خیال
زآن میان او را خیالی در درون پیرهن
هوش مصنوعی: دلیران در ظاهر ترس و نگرانی ندارند و چهره‌ای آرام و مطمئن از خود نشان می‌دهند، اما در درون خود ممکن است احساسات و افکار دیگری داشته باشند که نشان‌دهنده‌ی نگرانی یا تردید آنهاست.
میکند سرو از تولی پیش آن گلپا دراز
ای صبا چندانکه پایش بشکنی بروی بزن
هوش مصنوعی: نسیم، سرو را به خاطر گل زیبا و معشوقه‌اش به جلو می‌برد، اما ای نسیم، اگر پایش بشکند، به او بگو که با قدرت برود و برود.
گر در آرد سر به مهر آن زلف بر رخسار نه
چون مسلمان شد بگر زنار بر آتش فکن
هوش مصنوعی: اگر آن زلف سیاه بر چهره‌اش حرمت و زیبایی بیاورد، پس چگونه می‌توان او را مسلمان نامید، در حالی که در حقیقت به بند و زنجیری گرفتار است.
ما قیریم و گدا دانم ندارد گوش ما
چون به زر او را تعلقهاست چون در عدن
هوش مصنوعی: ما مانند قیر هستیم و نمی‌توانیم چیزی بشنویم، چون دل‌باختگی ما به طلا و ثروت اوست، همانند کسانی که در بهشت عدن زندگی می‌کنند.
نیستی و تنگدستی ه باشدت دایم کمال
چون نداری دل که داری دست از آن شیرین دهن
هوش مصنوعی: وجود نداشتن و فقر باعث می‌شود که انسان همیشه در رنج باشد. وقتی دل خوشی و عشق را از دست می‌دهی، دیگر هیچ چیز دیگری با ارزش نمی‌نماید.