شمارهٔ ۸۶
ای ز نوش شکرستان لبت رسته نبات
تشنهٔ پستهٔ شکرشکنت آب حیات
سرو هرچند که دارد به چمن زیبایی
راستی نیستش این قامت شیرین حرکات
خوردهام شربت هجرت به تمنّای وصال
دادهام عمر گرانمایه به امید وفات
مرغ دل باز چنان صید سر زلف تو شد
کهش ازین دام نباشد دگر امید نجات
هرکه بیند رخ زیبای تو خواند تکبیر
هرکه بیند قد و بالای تو گوید صلوات
به جفای تو اگر کشته شوم سهل مگیر
کشتهٔ تیغ تو باشند رفع الدرجات
رخ تو بدر منیرست عیان از شب تار
لعل تو چشمهٔ خضرست نهان در ظلمات
ار نیست در دیدهٔ من نقش دهانت چه خیال؟
هیچ کس دید بههم چشمهٔ حیوان و فرات
باز بر بیدق دل اسب غمت پیل انداخت
هم خوش است ار نظری هست به آنرخ سوی مات
نتواند که کند وصف جمال تو کمال
زانکه هست آیینه حسن تو بیرون ز صفات
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ز نوش شکرستان لبت رسته نبات
تشنهٔ پستهٔ شکرشکنت آب حیات
هوش مصنوعی: ای که از لبهای شیرینت، گیاهی با طعم خوش میروید، من تشنه حیات و سرزندگی تو هستم که همچون آب حیات به من میرسد.
سرو هرچند که دارد به چمن زیبایی
راستی نیستش این قامت شیرین حرکات
هوش مصنوعی: سرو هرچند که در باغ زیبایی دارد، اما این قامت خوش فرم، حرکاتش را ندارد.
خوردهام شربت هجرت به تمنّای وصال
دادهام عمر گرانمایه به امید وفات
هوش مصنوعی: من به شوق رسیدن به معشوق، نوشیدنی سفر را نوشیدهام و عمر ارزشمندم را به امید رسیدن به وصال او گذراندهام.
مرغ دل باز چنان صید سر زلف تو شد
کهش ازین دام نباشد دگر امید نجات
هوش مصنوعی: پرندهٔ دل به قدری به دام زلف تو گرفتار شده است که دیگر امیدی به نجات از این دام ندارد.
هرکه بیند رخ زیبای تو خواند تکبیر
هرکه بیند قد و بالای تو گوید صلوات
هوش مصنوعی: هر کسی که چهره زیبا و دلانگیز تو را ببیند، با شگفتی و تعظیم لب به ذکر خدا میگشاید و هر کس قد و قامت تو را مشاهده کند، بر تو درود میفرستد.
به جفای تو اگر کشته شوم سهل مگیر
کشتهٔ تیغ تو باشند رفع الدرجات
هوش مصنوعی: اگر به خاطر ظلم و ستم تو کشته شوم، ناراحت نباش؛ زیرا کشته شدن به دست تو، خود باعث ارتقای مقام من خواهد شد.
رخ تو بدر منیرست عیان از شب تار
لعل تو چشمهٔ خضرست نهان در ظلمات
هوش مصنوعی: چهرهات مانند یکی ماه روشن است که در تاریکی شب نمایان است. لعل و سنگ قیمتی تو، در دل تاریکیها مانند چشمهٔ زندگی و زندهکنندهای پنهان است.
ار نیست در دیدهٔ من نقش دهانت چه خیال؟
هیچ کس دید بههم چشمهٔ حیوان و فرات
هوش مصنوعی: اگر در چشم من تصویر لبت وجود ندارد، پس خیال چه معنایی دارد؟ هیچکس نمیتواند همزمان زیبایی و شیرینی را مانند چشمه حیوان و فرات ببیند.
باز بر بیدق دل اسب غمت پیل انداخت
هم خوش است ار نظری هست به آنرخ سوی مات
هوش مصنوعی: دل بیدق من با غمهایش مانند اسب به جلو میتازد، و این خوشایند است اگر نگاهی به آن چهره زیبا داشته باشم که به سمت من میآید.
نتواند که کند وصف جمال تو کمال
زانکه هست آیینه حسن تو بیرون ز صفات
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند زیبایی تو را به طور کامل توصیف کند، زیرا زیبایی تو فراتر از صفات و ویژگیهاست و مانند آینهای است که نمیتوان تمامی جلوههای آن را درک کرد.