شمارهٔ ۸۵۹
سرو می ماند به قد یار من
ز خاک پای سرو از آن رو شد چمن
می کنند از لطف خود با تو حدیث
غنچه و سوسن زبان بین و دهن
گل ترا و او مرا یار عزیز
صحبت بوسن به از صد پیرهن
زلف تو دائم رسن تابی کند
تا کشد دلها از آن چاه ذقن
نقل جان افشان ز لب بر خوان عشق
باز شوری در نمکدانها نکن
تا نمی آیی تو پیش عاشقان
عاشقانرا جان نمی آید بتن
خواهشت دل بود بردی از کمال
جان من دیگر چه می خواهی ز من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سرو می ماند به قد یار من
ز خاک پای سرو از آن رو شد چمن
هوش مصنوعی: سرو به زیبایی قد یار من باقی میماند و به همین دلیل، از خاک پای سرو به آن چمن تبدیل شده است.
می کنند از لطف خود با تو حدیث
غنچه و سوسن زبان بین و دهن
هوش مصنوعی: آنها با نیکی خود به تو داستان گل و غنچه را میگویند و به زیبایی لبها و گفتار تو اشاره میکنند.
گل ترا و او مرا یار عزیز
صحبت بوسن به از صد پیرهن
هوش مصنوعی: عشقت به اندازهای برایم ارزشمند است که بودن کنار تو را به همه چیز دیگری ترجیح میدهم، حتی به زیبایی و زینتهای ظاهری.
زلف تو دائم رسن تابی کند
تا کشد دلها از آن چاه ذقن
هوش مصنوعی: زلف تو همچون ریسمانی است که دائماً تاب میخورد و دلها را به سمت خود میکشد، گویی انسانها را از چاه ناامیدی بیرون میآورد.
نقل جان افشان ز لب بر خوان عشق
باز شوری در نمکدانها نکن
هوش مصنوعی: از لبان کسی که عشق را میخواند، حرفهای ناب و دلانگیزی به گوش میرسد؛ اما توصیه میشود که شور و شوق بیمورد را در میان آنها نپراکنیم.
تا نمی آیی تو پیش عاشقان
عاشقانرا جان نمی آید بتن
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو به عاشقان نمیرسی، زندگی به آنها طراوت و خوشی نمیدهد.
خواهشت دل بود بردی از کمال
جان من دیگر چه می خواهی ز من
هوش مصنوعی: خواستهات دل من بود که از کمال و تمام جانم برداشتید، حالا چه چیزی دیگر از من میخواهید؟