گنجور

شمارهٔ ۸۵۵

روی او از زلف دیدن می‌توان
گل شب مهتابه چیدن می‌توان
گرچه زلف او ز سر تا پا جفاست
این جفا از وی کشیدن می‌توان
کشتی مرغی که باشد خانگی
گر به بام او پریدن میتوان
با لب او میوهٔ شیرین وصل
گر رسد وقتی رسیدن می‌توان
از دهانش جرعهٔ آب حیات
گر بقا باشد چشیدن می‌توان
دل به زخمی از تو ترک ناله گفت
وقت مرهم آرمیدن می‌توان
دید عکس جان در آن عارض کمال
با عکس گل در آب دیدن می‌توان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روی او از زلف دیدن می‌توان
گل شب مهتابه چیدن می‌توان
هوش مصنوعی: زیبایی و دلربایی او چنان است که می‌توان از زلفش مانند چیدن گل‌های شاهدانه در شب‌های روشن، لذت برد.
گرچه زلف او ز سر تا پا جفاست
این جفا از وی کشیدن می‌توان
هوش مصنوعی: هرچند که موهای او از سر تا پا پر از بی‌ وفایی و جفا است، اما می‌توان این تحمل را از او پذیرفت.
کشتی مرغی که باشد خانگی
گر به بام او پریدن میتوان
هوش مصنوعی: اگر پرنده‌ای که در خانه زندگی می‌کند، بر روی سقف آن خانه بنشیند، می‌تواند به راحتی پر بزند و برود.
با لب او میوهٔ شیرین وصل
گر رسد وقتی رسیدن می‌توان
هوش مصنوعی: اگر روزی میوهٔ شیرین وصال او به لبان او برسد، آنگاه زمان رسیدن به این وصال فرامی‌رسد.
از دهانش جرعهٔ آب حیات
گر بقا باشد چشیدن می‌توان
هوش مصنوعی: اگر از دهان او جرعه‌ای از آب حیات جاری شود، می‌توان آن را چشید اگر که باقی بماند.
دل به زخمی از تو ترک ناله گفت
وقت مرهم آرمیدن می‌توان
هوش مصنوعی: دل به خاطر زخمی که از تو دارد، در حال ناله و شکایت است و می‌گوید که وقتی مرهم بگذارم، می‌توانم آرامش پیدا کنم.
دید عکس جان در آن عارض کمال
با عکس گل در آب دیدن می‌توان
هوش مصنوعی: در چهره‌ی زیبا و کامل آن معشوق، می‌توان جلوه‌ی جان را مشاهده کرد، درست مانند اینکه در آب می‌توان تصویر گل را دید.