شمارهٔ ۸۵۴
راز عشقت ز دل آمد به زبان
مهر در ذره نهفتن نتوان
گفتی از چشم تو خون می آید
هرچه می آید ازو در گذران
دهنت دیدم و گفتم شکر است
گفتمت هرچه خوش آمد به دهان
الاف اگر زد به قدت سرو چمن
گویش اینک گز و اینک میدان
نسبت روی تو کردیم به ماه
ماه چرخی بزد از شادی آن
گفته خون تو ریزیم و کمال
از انتظارم چه کشی باش بر آن
حاکمی خواه بکش خواه ببخش
بندهامه خواه بخوان خواه بران
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
راز عشقت ز دل آمد به زبان
مهر در ذره نهفتن نتوان
هوش مصنوعی: راز عشق تو از دل به زبان آمد، اما مهر نمیتواند در ذرهها پنهان بماند.
گفتی از چشم تو خون می آید
هرچه می آید ازو در گذران
هوش مصنوعی: بگفتی که از چشمان تو اشک میریزد و هر چیزی که میآید، از آن عبور کن.
دهنت دیدم و گفتم شکر است
گفتمت هرچه خوش آمد به دهان
هوش مصنوعی: وقتی لبانت را دیدم، فکر کردم چقدر خوب است و هر چیزی که به دهانت بیاید را گفتم.
الاف اگر زد به قدت سرو چمن
گویش اینک گز و اینک میدان
هوش مصنوعی: اگر سایهات بر سروهای چمن بیفتد، بگو که اکنون وقت جشن و شادی است.
نسبت روی تو کردیم به ماه
ماه چرخی بزد از شادی آن
هوش مصنوعی: ما زیبایی تو را به ماه نسبت دادیم و از خوشحالی، ماه به دور خود چرخید.
گفته خون تو ریزیم و کمال
از انتظارم چه کشی باش بر آن
هوش مصنوعی: ما خون تو را به زمین خواهیم ریخت و از شدت انتظارم چه رنجهایی را تحمل خواهم کرد، پس تو نیز بر آنچه میکشی صبر کن.
حاکمی خواه بکش خواه ببخش
بندهامه خواه بخوان خواه بران
هوش مصنوعی: ای حاکم، تو میتوانی ما را یا بکش یا ببخش، میتوانی ما را بخوانی یا از خود برانی.