گنجور

شمارهٔ ۸۴۷

دل است جایش و با دیده فتاده به خون
بدین خوشیم که باری از این دو نیست برون
عجب مدار که پروانه شب نیارامید
که شمع لیلی حسن است و عاشقش مجنون
فزون ز ماه نوست ابرویت به صد خوبی
که صد بود چو بگیرند در حساب دو نون
چو همنشین قدت شد دل اضطراب نمود
ز دل سکون رود ار با لف شود مقرون
به عنکبوت بگوئید تا به یک در مگس
تن نزار من آرد به خانه بهر ستون ز دیده خون
درون دل چو نشستی نه ایستاد دمی
و بدین وجه رفت تا اکنون
از جور نند لبی گرم رفت اشک کمال
به تازیانه شیرین دونده شد گلگون

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل است جایش و با دیده فتاده به خون
بدین خوشیم که باری از این دو نیست برون
هوش مصنوعی: دل در اینجا به معنای مرکز احساسات و عواطف است و می‌گوید که این دل در حالتی از درد و اندوه قرار دارد. با این حال، از این وضعیت خوشحالیم چون هیچ یک از آن دو، دل یا دیده، نمی‌توانند از این حال خارج شوند. به نوعی، این ابراز رضایت از وضعیت است، حتی اگر دردناک باشد.
عجب مدار که پروانه شب نیارامید
که شمع لیلی حسن است و عاشقش مجنون
هوش مصنوعی: جالب نیست که پروانه در شب آرام نمی‌خوابد، چون شمع لیلی زیبایی و جذابیت دارد و عاشقش مجنون است.
فزون ز ماه نوست ابرویت به صد خوبی
که صد بود چو بگیرند در حساب دو نون
هوش مصنوعی: ابرویت از پوست ماه نو زیباتر است و به خوبی‌های بسیاری آراسته است. اگر بخواهیم دو نون را در حساب بگیریم، تعداد خوبی‌های تو به اندازه صدها نون خواهد بود.
چو همنشین قدت شد دل اضطراب نمود
ز دل سکون رود ار با لف شود مقرون
هوش مصنوعی: وقتی که با کسی هم‌نشین شوی که احساساتش مضطرب است، دل خودت نیز آرامش را از دست می‌دهد و ممکن است اضطراب او بر تو تأثیر بگذارد. اگر رابطه‌تان نزدیک‌تر شود، این تأثیر بیشتر خواهد شد.
به عنکبوت بگوئید تا به یک در مگس
تن نزار من آرد به خانه بهر ستون ز دیده خون
هوش مصنوعی: به عنکبوت بگویید که به تنهاییم اهمیت ندهد و مگس را به خانه‌ام بیاورد، زیرا من از دلم خون می‌ریزم.
درون دل چو نشستی نه ایستاد دمی
و بدین وجه رفت تا اکنون
هوش مصنوعی: وقتی که در دل نشسته‌ای، لحظه‌ای نمی‌ایستی و به این ترتیب تا همین حالا ادامه داده‌ای.
از جور نند لبی گرم رفت اشک کمال
به تازیانه شیرین دونده شد گلگون
هوش مصنوعی: از ظلم و ستم آنقدر گریه کردم که گونه‌ام به خاطر اندوه، مانند گل سرخ شد و این درد و رنج مرا به شدت تحت تأثیر قرار داد.