گنجور

شمارهٔ ۸۴۶

دلا نحفه جان به جانان رسان
نیاز گدا پیش سلطان رسان
زمین بوس موران سر زیر پای
به خاک جناب سلیمان رسان
شنیدم که چشمش مسلمان کش است
مرا پیش آن نامسلمان رسان
از آن زلف دلبند و چاه ذقن
مژده بند و زندان رسان
حدیث سر ما و پای حبیب
چو از سر گرفتی به پایان رسان
از اشک من این ماجرا گوش داد
یکایک به درهای غلطان رسان
از سیلاب مژگان درود کمال
به جیحون خوارزم و باران رسان

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلا نحفه جان به جانان رسان
نیاز گدا پیش سلطان رسان
هوش مصنوعی: ای دل، جان خود را به معشوق برسان و نیاز و درخواست دل‌نازک خود را به پیشگاه سلطان منتقل کن.
زمین بوس موران سر زیر پای
به خاک جناب سلیمان رسان
هوش مصنوعی: مورها بر روی زمین به احترام و ادب سر به زیر می‌گذارند و این خاک را به دانایی و بزرگی سلیمان می‌رسانند.
شنیدم که چشمش مسلمان کش است
مرا پیش آن نامسلمان رسان
هوش مصنوعی: شنیدم که نگاه او دل دوستانش را می‌سوزاند؛ از این رو، مرا به آن شخص بی‌ایمان نزدیک کن.
از آن زلف دلبند و چاه ذقن
مژده بند و زندان رسان
هوش مصنوعی: از آن موی دلبر و چاله‌ی زیر چانه‌اش، خبر خوشی بده و مثل زندان او را نگه‌دار.
حدیث سر ما و پای حبیب
چو از سر گرفتی به پایان رسان
هوش مصنوعی: سخن درباره ما و محبت حبیب را از ابتدا شروع کن و به نهایت برسان.
از اشک من این ماجرا گوش داد
یکایک به درهای غلطان رسان
هوش مصنوعی: اشک من داستانی را روایت کرد که به آرامی به گوش هر کسی رسید و به درهای بسته و لغزنده رسید.
از سیلاب مژگان درود کمال
به جیحون خوارزم و باران رسان
هوش مصنوعی: از اشک‌های چشمانم پیامی از کمال و زیبایی را به جیحون در خوارزم و باران می‌فرستم.