گنجور

شمارهٔ ۷۹۸

من طاقت دوری ز رخ یار ندارم
جز بردن بار غم او کار ندارم
صد بار فزون چاکر درگاه خودم خواند
با این همه در خدمت او بار ندارم
آه از من دلخسته که می میرم و در دست
ندیر علاج دل بیمار ندارم
با عشق بر آمیختم و ترک خرد گفت
یعنی که سر صحبت اغیار ندارم
خواهم که به روی تو کنم روزه شبی را
اینست که آن دولت بیدار ندارم
گر مرتبه خدمت سگبان نو یابم
فرمان سگانت برم و عار ندارم
گویند کمال از سر کویش سفری کن
با بسته ام و فوت رفتاره ندارم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من طاقت دوری ز رخ یار ندارم
جز بردن بار غم او کار ندارم
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم دوری از چهره محبوبم را تحمل کنم و جز این که غم او را به دوش بکشم، کار دیگری ندارم.
صد بار فزون چاکر درگاه خودم خواند
با این همه در خدمت او بار ندارم
هوش مصنوعی: هر چند بارها و بارها خود را خدمتگزار او قلمداد کرده‌ام و در تمام این مدت به او عشق و ارادت ورزیده‌ام، اما هنوز هم این حس را دارم که نمی‌توانم به طور کامل به وظایف خود عمل کنم.
آه از من دلخسته که می میرم و در دست
ندیر علاج دل بیمار ندارم
هوش مصنوعی: من از دلخوشی و آرامش بی‌بهره‌ام و در حال مرگم و نمی‌توانم برای درمان دل شکسته‌ام کاری کنم.
با عشق بر آمیختم و ترک خرد گفت
یعنی که سر صحبت اغیار ندارم
هوش مصنوعی: من عشق را با جان و دل در آمیختم و به خرد دستور دادم که با دیگران سخن نگویم.
خواهم که به روی تو کنم روزه شبی را
اینست که آن دولت بیدار ندارم
هوش مصنوعی: من می‌خواهم یک شب به خاطر تو روزه بگیرم، زیرا نمی‌توانم آن نعمت بیداری و آگاهی را همیشه داشته باشم.
گر مرتبه خدمت سگبان نو یابم
فرمان سگانت برم و عار ندارم
هوش مصنوعی: اگر بتوانم به مقام و جایگاه خدمتگزاری برسم، به فرمان سگ‌هایت خدمت می‌کنم و از این کار شرمنده نخواهم شد.
گویند کمال از سر کویش سفری کن
با بسته ام و فوت رفتاره ندارم
هوش مصنوعی: می‌گویند که برای رسیدن به کمال، باید از راه عشق و دوست داشتن تو به سفر بروم، ولی من حتی هیچ رفتار و نشانه‌ای از این عشق ندارم.

حاشیه ها

1398/12/01 15:03
سینا

با اشتباه تایپ شده: مصرع آخر : قوت رفتار