شمارهٔ ۷۹۷
من ز مهرت هر سحر کز سوز دل دم میزنم
آتش جان در تو و خشک دو عالم میزنم
ای بت سنگیندل آخر سستپیمانی مکن
با من مسکین که لاف عشق محکم میزنم
گر نمیبینم خیالت ساعتی در پیش خود
خان و مانِ دیده را از گریه بر هم میزنم
آه جانم میکند راز دلم هر لحظه فاش
من بدین گونه گناهش نیز هردم میزنم
تا در آن حضرت غبار ره نیاید هر زمان
بر درت پیوسته آب از چشم زمزم میزنم
من بر آن خاک دراز شوق دهان او کمال
آن سلیمانم که لاف از تخت و خاتم میزنم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من ز مهرت هر سحر کز سوز دل دم میزنم
آتش جان در تو و خشک دو عالم میزنم
هوش مصنوعی: هر صبح به خاطر عشق تو از دل سوزانم آواز میزنم و جانم را برای تو حرارت میبخشم، در حالی که دنیا و همه چیزهایش برایم اهمیت ندارد.
ای بت سنگیندل آخر سستپیمانی مکن
با من مسکین که لاف عشق محکم میزنم
هوش مصنوعی: ای معشوق بیرحم، لطفاً با من خسیس بازی نکن. من در عشق خود جدی هستم و ادعای قوی بودن در این احساس را دارم.
گر نمیبینم خیالت ساعتی در پیش خود
خان و مانِ دیده را از گریه بر هم میزنم
هوش مصنوعی: اگر لحظاتی را نتوانم خیال تو را ببینم، خانه و دلم را از اشک خود خراب میکنم.
آه جانم میکند راز دلم هر لحظه فاش
من بدین گونه گناهش نیز هردم میزنم
هوش مصنوعی: دل من هر لحظه درد و رازهایش را فاش میکند و من به همین سبک هر بار گناه این کار را میپذیرم.
تا در آن حضرت غبار ره نیاید هر زمان
بر درت پیوسته آب از چشم زمزم میزنم
هوش مصنوعی: به خاطر این که در حضور تو غبار راه نیفتد، هر لحظه برای تو به مانند چشمه زمزم اشک میریزم.
من بر آن خاک دراز شوق دهان او کمال
آن سلیمانم که لاف از تخت و خاتم میزنم
هوش مصنوعی: من بر سر آن خاک با شوق و آرزو، به خاطر او دراز میکشم و احساس میکنم که به کمال قدرت و مقام سلیمان رسیدم، با این حال فقط به شکوه و جلال تخت و انگشترش اشاره میکنم.
حاشیه ها
1399/02/05 16:05
Teddy
آه زدن ایهام دارد
1.آه کشیدن که فعل زدن هم گاهی با آه می آمده
2.زدن و تنبیه کردن آه بخاطر فاش کردن راز
1399/02/05 16:05
Teddy
بیت اخر تشبیه مضمر دارد
1. خاک درگاه یار به تخت سلیمان
2. دهان و لب معشوق به خاتم سلیمان