گنجور

شمارهٔ ۷۹۱

من ترا مانده به هر بار کجا بار شوم
ور بود نیز وفادار چرا بار شوم
تو مپندار مرا در سبکی شیوه خویش
که به هر خس چو تو از باد هوا یار شوم
گر کشد هر سر موی تو جدا بار دگر
من به هر یک سر موی تو جدا یار شوم
غمزة شوخ تو در دعوی خونم کی رواست
گر گواهی بدهد من به گوا یار شوم
جان شیرین چو از آن لب نبریده ای مگسان
چه شود گر من مسکین به شما یار شوم
بی ریا سجده برم ابروی شوخی اولی
که به محراب نشینان دغا یار شوم
گفتمش چیست که هرگز نشوی بار کمال
گفت من پادشهر کی به گدا یار شوم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من ترا مانده به هر بار کجا بار شوم
ور بود نیز وفادار چرا بار شوم
هوش مصنوعی: من برای تو در هر باری که بروم، همچنان به یاد تو هستم و اگر وفاداری وجود داشته باشد، دیگر چرا باید جایی دیگر بروم؟
تو مپندار مرا در سبکی شیوه خویش
که به هر خس چو تو از باد هوا یار شوم
هوش مصنوعی: به این فکر نباش که من به سادگی با هر آسیبی که به من برسد، مانند یک علف بی‌اهمیت بی‌تفاوت می‌شوم. من به راحتی نمی‌توانم تسلیم شوم و تحت تأثیر قرار بگیرم.
گر کشد هر سر موی تو جدا بار دگر
من به هر یک سر موی تو جدا یار شوم
هوش مصنوعی: اگر هر رشته موی تو را جدا کنند، من باز هم با هر یک از آن رشته‌ها به تنهایی یار تو خواهم شد.
غمزة شوخ تو در دعوی خونم کی رواست
گر گواهی بدهد من به گوا یار شوم
هوش مصنوعی: چشمک شیطنت‌آمیز تو در حالی که دلی را می‌فشارد، چه جای پرچانه‌گویی است؟ اگر من را به عنوان دوستت گواهی بدهی، خودم هم گواهی می‌دهم.
جان شیرین چو از آن لب نبریده ای مگسان
چه شود گر من مسکین به شما یار شوم
هوش مصنوعی: اگر از آن لب شیرین دور نشوی، چه اهمیتی دارد اگر من مسکین به شما محبتی داشته باشم؟
بی ریا سجده برم ابروی شوخی اولی
که به محراب نشینان دغا یار شوم
هوش مصنوعی: بدون تظاهر، به خاطر ابروی شوخی آن کسی که در معبد نشسته است، به سجده می‌روم و می‌خواهم به یار دغل‌کار او تبدیل شوم.
گفتمش چیست که هرگز نشوی بار کمال
گفت من پادشهر کی به گدا یار شوم
هوش مصنوعی: به او گفتم چرا هرگز به کمال نمی‌رسی؟ او پاسخ داد: آیا پادشاهی به کمک یک گدا می‌آید؟