شمارهٔ ۷۸۹
من ازین خرقه آلوده که در بر دارم
عار باشد اگر از خویش نباشد عارم
گفتم آیم به سوی دبر و به بندم زنار
باز دیدم که از آن هم نگشاید کارم
گر روم بر در مسجد ندهنده راهی
زور شوم بر در میخانه نباشد بارم
کرم پیر مغان بین که دو صد بار به چشم
یکفر پنهان مرا دید و نکرد اظهارم
دلم از صحبت اصحاب طریقت بگرفت
رهبری کو که رساند به در خمارم
چون صراحی به هوای لب میگون بتان
میزنم نهتهه در مجلس و خون می بارم
عندلیب گل رویت نه کمال امروزست
سالها شد که درین کوی بدین گفتارم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من ازین خرقه آلوده که در بر دارم
عار باشد اگر از خویش نباشد عارم
هوش مصنوعی: من از این لباس ناپاکی که به تن دارم احساس شرمندگی میکنم، اگر این ناپاکی به خودم مربوط نباشد، شرمندگیام کمتر خواهد شد.
گفتم آیم به سوی دبر و به بندم زنار
باز دیدم که از آن هم نگشاید کارم
هوش مصنوعی: گفتم به سوی سرنوشت میروم و بند بندگی را باز میکنم. ولی دیدم که از این کار هم نتیجهای نمیگیرم.
گر روم بر در مسجد ندهنده راهی
زور شوم بر در میخانه نباشد بارم
هوش مصنوعی: اگر به درِ مسجد بروم و کسی راه را نشان ندهد، درِ میخانه نمیروم چون بارم سنگین است.
کرم پیر مغان بین که دو صد بار به چشم
یکفر پنهان مرا دید و نکرد اظهارم
هوش مصنوعی: پیر مغان با لبخندی ملیح، بارها نگاهش به من افتاده و مرا دیده است، اما هر بار به خاطر حجب و شرمش، هیچگاه آن را به زبان نیاورده است.
دلم از صحبت اصحاب طریقت بگرفت
رهبری کو که رساند به در خمارم
هوش مصنوعی: دل من از گفتگوهای اهل طریقت ناراحت شد. چه کسی هست که مرا به میخانه هدایت کند و به وصال برساند؟
چون صراحی به هوای لب میگون بتان
میزنم نهتهه در مجلس و خون می بارم
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی و جذابیت لبان معشوقان مانند پیالهای که پر از شراب است، در فضای مجلس شادی میکنم و در این حال از شادی قلبیام اشکهایی هم میریزم.
عندلیب گل رویت نه کمال امروزست
سالها شد که درین کوی بدین گفتارم
هوش مصنوعی: بلبل زیبایی گل تو، امروز یک زیبایی نیست؛ سالهاست که در این کوی به این سخن دل بستهام.