شمارهٔ ۷۸۲
ما درین شهر به دام صنمی در بندیم
که به دشنام ازو شاد و به غم خرسندیم
در غم فرقت او ناله کنان با دل ریش
گه گهی زار بگرییم و گهی می خندیم
همچو پرگار ز باریم جدا سرگردان
تا درین دایره کی باز به هم پیوندیم
از دل سوخته ما چه خبر دارد شمع
بیش ازین نیست که در گریه به هم مانندیم
یک ره از باد صبا پرس که ما دلشدگان
جمع در حلقه آن زلف پریشان چندیم
شرح آن زلف پراکنده دراز است مپرس
بهتر آنست کز آن قصه زبان در بندیم
گرچه رندیم و نظر باز مکن عیب کمال
این هنر بس که نه صوفی و نه دانشمندیم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما درین شهر به دام صنمی در بندیم
که به دشنام ازو شاد و به غم خرسندیم
هوش مصنوعی: ما در این شهر به خاطر دوستداشتنی گرفتار شدهایم که حتی وقتی به او بد میگوییم، از این کار خوشحالیم و در عین حال، اگر غمگین باشیم، باز هم راضی هستیم.
در غم فرقت او ناله کنان با دل ریش
گه گهی زار بگرییم و گهی می خندیم
هوش مصنوعی: در حسرت جدایی او، با دل شکسته ناله میکنیم و هر از گاهی با زاری گریه میکنیم و گاهی هم میخندیم.
همچو پرگار ز باریم جدا سرگردان
تا درین دایره کی باز به هم پیوندیم
هوش مصنوعی: ما مانند دو نقطهی پرگار از هم جدا شدهایم و در حال چرخش در دایرهای هستیم، در حالی که هر لحظه به فکر این هستیم که دوباره به هم برسیم.
از دل سوخته ما چه خبر دارد شمع
بیش ازین نیست که در گریه به هم مانندیم
هوش مصنوعی: شمعی که در کنار ماست، از دل سوخته ما بیخبر است و فقط میتواند ببیند که در حال گریه به هم شباهت داریم.
یک ره از باد صبا پرس که ما دلشدگان
جمع در حلقه آن زلف پریشان چندیم
هوش مصنوعی: از نسیم صبحگاهی بپرس که ما دلباختگان چند نفر هستیم که در دور آن زلف بینظم جمع شدهایم.
شرح آن زلف پراکنده دراز است مپرس
بهتر آنست کز آن قصه زبان در بندیم
هوش مصنوعی: سوال کردن دربارهی زلفهای پیچخورده و زیبا نتیجهای ندارد، بهتر است که اجازه دهی یاد و خاطرهاش در دل بماند و زبانت از گفتن بیشتر دربارهاش باز بماند.
گرچه رندیم و نظر باز مکن عیب کمال
این هنر بس که نه صوفی و نه دانشمندیم
هوش مصنوعی: ما هرچند در ظاهر برخی رفتارهای آزادمنشانه داریم و به راحتی چشمپوشی نمیکنیم، اما عیب بزرگ این هنر در این است که نه ما عارف هستیم و نه دانشمند.