گنجور

شمارهٔ ۷۸

از گریه مرا خانه چشم آب گرفته است
وز نه ما چشم ترا خواب گرفته است
دارد گرمی زلف تو پیوسته بر ابرو
گونی دلت از صحبت احباب گرفته است
از بار گهر گرچه بناگوش تو آزرد
صد گوش به عذرش در سیراب گرفته است
با طلعت تو شمع چه حاجت شب ما را
چون روشنی از پرتو مهتاب گرفته است
چون عابد پر حیله به صد مکر و فن آن چشم
پوشیده به گوشه محراب گرفته است
زاهد که بجز روزه و کنجی نگرفتی
با یاد لبت جام میناب گرفته است
بفرست کمال این غزل تر سوی تبریز
چون سیل سرشکت ره سرخاب گرفته است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از گریه مرا خانه چشم آب گرفته است
وز نه ما چشم ترا خواب گرفته است
هوش مصنوعی: از بکا و اشک من، چشمانم پر از آب و اندوه شده است و خواب از چشمانت رفته است.
دارد گرمی زلف تو پیوسته بر ابرو
گونی دلت از صحبت احباب گرفته است
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که زیبایی و جذابیت زلف تو همیشه بر چهره‌ات تاثیر گذاشته و دل تو به خاطر صحبت‌های دوستان و آشنایانت دچار تغییر و تزلزل شده است.
از بار گهر گرچه بناگوش تو آزرد
صد گوش به عذرش در سیراب گرفته است
هوش مصنوعی: هر چند که سنگینی بار اندوه بر دوش تو سنگینی کرده است، اما بسیاری به خاطر تو و به خاطر این درد ساکت مانده‌اند و آرامش خود را از دست داده‌اند.
با طلعت تو شمع چه حاجت شب ما را
چون روشنی از پرتو مهتاب گرفته است
هوش مصنوعی: با دیدن چهره تو، دیگر به شمع نیاز نداریم، چون روشنی ما از نور ماه تأمین شده است.
چون عابد پر حیله به صد مکر و فن آن چشم
پوشیده به گوشه محراب گرفته است
هوش مصنوعی: مردی که به عبادت می‌پردازد، با زیرکی و تدبیر، به شیوه‌های گوناگون تظاهر می‌کند و در حالی که به عبادت مشغول است، در گوشه‌ای از معبد نشسته است.
زاهد که بجز روزه و کنجی نگرفتی
با یاد لبت جام میناب گرفته است
هوش مصنوعی: زاهدی که فقط به روزه و نشستن در گوشه‌ای اکتفا کرده، با یاد لب‌های تو، جام می ناب را در دست گرفته است.
بفرست کمال این غزل تر سوی تبریز
چون سیل سرشکت ره سرخاب گرفته است
هوش مصنوعی: بفرست این غزل زیبا را به تبریز، چون مانند سیل اشک، سرخی آن را به دوش کشیده است.