شمارهٔ ۷۷۸
ما به سودای تو دامن ز جهان در چیدیم
محنت عشق تو بر راحت جان بگزیدیم
پیش از آن دم که نبود از دل و جان آثاری
در میان دل و جان مهر تو می ورزیدیم
تا بغایت دل و جان مهر تو میورزیدیم
در بروی همه بستیم چو رویت دیدیم
خلق در عشق تو بروجه نصیحت ما را
هرچه گفتند شنیدیم ولی نشنیدیم
خبر سنی ما رفت در اطران جهان
تا ز میخانه عشقت قدحی نوشیدیم
عار آید دگر از خلعت شاهی ما را
دلق سودای تو ز آنروز که میپوشیدیم
راه پیمود بسی در طلب دوست کمال
دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما به سودای تو دامن ز جهان در چیدیم
محنت عشق تو بر راحت جان بگزیدیم
هوش مصنوعی: ما به خاطر عشق تو از عالم و دنیا دست برداشتیم و سختیهای عشق تو را به جای آرامش خود انتخاب کردیم.
پیش از آن دم که نبود از دل و جان آثاری
در میان دل و جان مهر تو می ورزیدیم
هوش مصنوعی: قبل از اینکه هیچ نشانی از عشق و علاقه در دل و جان ما وجود داشته باشد، ما به تو محبت میکردیم.
تا بغایت دل و جان مهر تو میورزیدیم
در بروی همه بستیم چو رویت دیدیم
هوش مصنوعی: ما تا حد امکان به تو محبت کردهایم و تمام درها را بر روی دیگران بستهایم، چون وقتی تو را دیدیم، همه چیز را فراموش کردیم.
خلق در عشق تو بروجه نصیحت ما را
هرچه گفتند شنیدیم ولی نشنیدیم
هوش مصنوعی: مردم در عشق تو هستند و به ما نصیحت میکنند؛ هرچه گفتند را شنیدیم، اما به آن توجه نکردیم.
خبر سنی ما رفت در اطران جهان
تا ز میخانه عشقت قدحی نوشیدیم
هوش مصنوعی: خبر عشق ما در تمام جهان پخش شد، زمانی که از میخانه عشق تو جرعهای نوشیدیم.
عار آید دگر از خلعت شاهی ما را
دلق سودای تو ز آنروز که میپوشیدیم
هوش مصنوعی: لباس سلطنتی برای ما دیگر زشت و ناپسند شده است، چون از آن روزی که دلق عشق تو را بر تن کردیم، دیگر چیزی جز این برای ما ارزش ندارد.
راه پیمود بسی در طلب دوست کمال
دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم
هوش مصنوعی: برای یافتن دوست، مسافرتهای زیادی کردهایم، در حالی که کمال دوست در خانهاش است و ما بیهوده در جهان پ حرکت کردیم.