گنجور

شمارهٔ ۷۷۷

ما با غم تو خرم و آسوده‌خاطریم
زآن لب به کام ما شکری نی و شاکریم
غایب نه ز چشم جهان بین ما چو نور
ا نو حاضری همیشه و ما با تو ناظریم
نظارگی به حیرته از آن صورتست و ما
حیران جان نگاری کلک مصوریم
زآن دم که نام جام بر آن لب نهاده اند
آن را که نیست معتقد باده منکریم
گفتم به دیر با تو رسم یا به کعبه گفت
ما را به هر مقام که جوینده حاضریم
چون دید کز تطاول آن زلف بیقرار
شوریده روزگار و پراکنده خاطریم
ببرید زلف و گفت به افسوس با کمال
گر دیر میرسیم به خدمت مقصریم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما با غم تو خرم و آسوده‌خاطریم
زآن لب به کام ما شکری نی و شاکریم
هوش مصنوعی: ما با غم تو خوشحال و آرام هستیم، به همین دلیل نه نیازی به شیرینی داریم و نه شاکریم.
غایب نه ز چشم جهان بین ما چو نور
ا نو حاضری همیشه و ما با تو ناظریم
هوش مصنوعی: غایب نیستی از دید ما که می‌توانیم ببینیم، تو مثل نور همیشه حاضر هستی و ما همواره تو را می‌بینیم.
نظارگی به حیرته از آن صورتست و ما
حیران جان نگاری کلک مصوریم
هوش مصنوعی: نگاهی به آن چهره ما را دچار شگفتی کرده و ما خودمان هم در این حیرت غرق شده‌ایم، زیرا ما به تصویر کشیدن جان و دل خود می‌پردازیم.
زآن دم که نام جام بر آن لب نهاده اند
آن را که نیست معتقد باده منکریم
هوش مصنوعی: از آن لحظه که نام جام را بر آن لب گذاشتند، ما نسبت به کسی که به شراب اعتقاد ندارد، بی‌اعتناییم.
گفتم به دیر با تو رسم یا به کعبه گفت
ما را به هر مقام که جوینده حاضریم
هوش مصنوعی: به معبد گفتم که آیا با تو ملاقات کنم یا به خانه کعبه بروم. گفتند که ما آماده‌ایم برای هر مکانی که جوینده به دنبال آن باشد.
چون دید کز تطاول آن زلف بیقرار
شوریده روزگار و پراکنده خاطریم
هوش مصنوعی: وقتی دیدم که آن زلف پریشان و بی‌قرار، همچون روزگار بی‌ثبات و خاطرات پراکنده‌ام، به طعم تلخی تطاول و بلندی دست یافته است.
ببرید زلف و گفت به افسوس با کمال
گر دیر میرسیم به خدمت مقصریم
هوش مصنوعی: زلف را بریدند و او با حسرت گفت که اگرچه دیر به خدمت محبوب می‌رسیم، اما به خاطر این تأخیر خود را ملامت نمی‌کنیم.