گنجور

شمارهٔ ۷۷۰

گر گذاری که با تو در نگویم
خاک پایت به چشم ها بخریم
تا ببوسیم آستان ترا
حلقه حلقه نشسته گرد دریم
گر غرامت ستانی از انصاف
سر و دیده نهاده در نظریم
گفته بک شیم ببر سوی خویش
ما از آن کوی جان چگونه بریم
اختری چون تو گر به ما گذرد
به بلندی از آسمان گذریم
کیشت از تیر شد تهی دل پر
پر دلی بین که جمله را سپریم
گرچه آتش زدی به جان کمال
در محبت هنوز نیزه تریم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر گذاری که با تو در نگویم
خاک پایت به چشم ها بخریم
هوش مصنوعی: اگر کسی با تو صحبت نکند، من حاضر هستم که خاک پایت را به چشم بگذارم و آن را بپرستم.
تا ببوسیم آستان ترا
حلقه حلقه نشسته گرد دریم
هوش مصنوعی: ما دور تا دور درگاه تو نشسته‌ایم و منتظر هستیم تا لب‌های خود را بر آن ببوسیم.
گر غرامت ستانی از انصاف
سر و دیده نهاده در نظریم
هوش مصنوعی: اگر از من غرامت بگیری، باید انصاف را در نظر بگیری و به آن احترام بگذاری.
گفته بک شیم ببر سوی خویش
ما از آن کوی جان چگونه بریم
هوش مصنوعی: می‌گوید: ای محبوب، ما را به سمت خود ببر، چرا که نمی‌دانیم از این مسیر سخت و دردناک به سمت جانِ خود چگونه باید برویم.
اختری چون تو گر به ما گذرد
به بلندی از آسمان گذریم
هوش مصنوعی: اگر ستاره‌ای مانند تو به ما نزدیک شود، ما نیز از آسمان به بلندی خواهیم رفت.
کیشت از تیر شد تهی دل پر
پر دلی بین که جمله را سپریم
هوش مصنوعی: دل من از تیر غم خالی شده و حالتی پر از ناراحتی دارم. ببین چگونه همه چیز را در خود جای داده‌ام.
گرچه آتش زدی به جان کمال
در محبت هنوز نیزه تریم
هوش مصنوعی: اگرچه با عشق تو آتش به جان کمال زدی، اما هنوز هم به تو وابستم و در تسلیم توام.