شمارهٔ ۷۶
از پیش من آن شوخ چه تعجیل کنان رفت
دل نعره بر آورد که جان رفت و روان رفت
گر خامه براند گذری پهلو نامش
در نامه نویسید که سر رفت و روان رفت
پروانه که مرد از غم روئی به سر خاک
شمعش مفروزید که با سوز نهان رفت
از دید. گر از سودن پایش نرود نور
سودی نکند دیده که نورش به زبان رفت
هر جا خبر خاک کف پای تو گفتند
دامن بگرفت اشک به دندان و روان رفت
بوی تو رساندند ز یوسف به زلیخا
این نعره زنان آمد و آن جامه دران رفت
جز مهر تو نگزید کمال از همه عالم
آن روز که از جان و جهان دست نشان رفت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از پیش من آن شوخ چه تعجیل کنان رفت
دل نعره بر آورد که جان رفت و روان رفت
هوش مصنوعی: آن دختر بازیگوش با شتاب از پیش من رفت و دل من از شدت ناراحتی فریادی سر داد که جانم و روحی که در بدنم است در حال رفتن هستند.
گر خامه براند گذری پهلو نامش
در نامه نویسید که سر رفت و روان رفت
هوش مصنوعی: اگر قلمی بر کاغذ بگذارد و نام او را در نامه بنویسد، پس از آن روح و جانش از دنیا رفته است.
پروانه که مرد از غم روئی به سر خاک
شمعش مفروزید که با سوز نهان رفت
هوش مصنوعی: پروانهای که به خاطر عشق شمع از دنیا رفت، بر روی خاک شمعش بگذارید، چون با درد و سوزی پنهانی از این دنیا رفت.
از دید. گر از سودن پایش نرود نور
سودی نکند دیده که نورش به زبان رفت
هوش مصنوعی: اگر از مسیر درستی که باید برود خارج شود، روشنایی که به دست میآورد، به او هیچ فایدهای نخواهد رساند، زیرا آن نور فقط در کلام باقی میماند و به عمل تبدیل نمیشود.
هر جا خبر خاک کف پای تو گفتند
دامن بگرفت اشک به دندان و روان رفت
هوش مصنوعی: هر جا که از خاک پای تو سخن گفتند، او با بغضی در دل و اشکی در چشمانش دامنش را گرفت و به سمت آنجا روانه شد.
بوی تو رساندند ز یوسف به زلیخا
این نعره زنان آمد و آن جامه دران رفت
هوش مصنوعی: بوی تو را به زلیخا از یوسف رساندند و او با فریاد آمد و آن لباس را از خود دور کرد.
جز مهر تو نگزید کمال از همه عالم
آن روز که از جان و جهان دست نشان رفت
هوش مصنوعی: در آن روز که روح و دنیا از هم جدا شدند، تنها عشق تو بود که برتری و کمالی از همهٔ عالم نداشت.