گنجور

شمارهٔ ۷۵۸

عید می آید و وقتست که در مه نگریم
پرده برگی که از مه به تو مشتاق تریم
از جمال تو که عیدست و به همه ماند راست
گر گماریم نظر بر به نو کج نظریم
هست در عید دگر کشتن ما فکر بعید
پیش روی تو چه محتاج به عید دگریم
سر زلفت شب قدرست و غنیمت شب قدر
یک شب آن عقد بگیریم و غنیمت شمریم
ساقیا باده ده و نقل که شد نوبت آن
که دگر روزه خوریم و غم روزی نخوریم
پست شد غلغل تسبیح و تراویح هنوز
به حق روزه کز آن و لوله با دردسریم
روزه خوردیم و فسم هم به نماز تو کمال
که دگر دردسر خویش به مسجد نبریم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عید می آید و وقتست که در مه نگریم
پرده برگی که از مه به تو مشتاق تریم
هوش مصنوعی: عید نزدیک است و زمان آن رسیده که به ماه نگاه کنیم. پرده‌ای از برگ که نشان‌دهنده علاقه ما به توست، به نمایش درآید.
از جمال تو که عیدست و به همه ماند راست
گر گماریم نظر بر به نو کج نظریم
هوش مصنوعی: از زیبایی تو که مانند عید می‌ماند و بر همه چیز می‌افزاید، اگر چشمان‌مان را به تازه‌ترین چیزها بدوزیم، به نوعی بی‌خبر خواهیم بود.
هست در عید دگر کشتن ما فکر بعید
پیش روی تو چه محتاج به عید دگریم
هوش مصنوعی: در روز عید، فکر کشتن ما از یاد نمی‌رود. برای تو این مساله عجیب نیست که ما به عید دیگری نیاز داریم.
سر زلفت شب قدرست و غنیمت شب قدر
یک شب آن عقد بگیریم و غنیمت شمریم
هوش مصنوعی: موهای تو مانند شب قدر هستند و ارزش این شب در این است که فقط یک شب می‌توانیم به هم پیوند بخوریم و این لحظه را غنیمت بشماریم.
ساقیا باده ده و نقل که شد نوبت آن
که دگر روزه خوریم و غم روزی نخوریم
هوش مصنوعی: ای ساقی، باده‌ای به ما بده و نقل برای تناول، چون اینک زمان آن فرا رسیده که دیگر روزه را رها کنیم و نگران فردا نباشیم.
پست شد غلغل تسبیح و تراویح هنوز
به حق روزه کز آن و لوله با دردسریم
هوش مصنوعی: صدای تسبیح و نماز خواندن کم رنگ شده، اما هنوز به حق روزه می‌رسیم که از آن با دشواری مواجهیم.
روزه خوردیم و فسم هم به نماز تو کمال
که دگر دردسر خویش به مسجد نبریم
هوش مصنوعی: ما روزه گرفتیم و قسم می‌خوریم به نماز تو که دیگر مشکلات خود را به مسجد نبریم.