گنجور

شمارهٔ ۷۵۶

عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم
وز شوق نامهای تو سطری نخوانده ایم
تا دامنت بدست ارادت گرفته ایم
دامن ز هر چه غیر تو باشد نشانده ایم
در حیرتم که بینو چرا مرده نیستم
در خجلتم که بینو چرا زنده مانده ایم
از بهر گرد سم سمند تو هر دمی
گلگون اشک در عقبشه تند رانده ایم
بیزارم از وجود خود و ماجرای تو
این با کمال ساده درون باز مانده ایم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم
وز شوق نامهای تو سطری نخوانده ایم
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که از سرزمین تو دور مانده‌ایم و از شوق نام‌های تو حتی یک خط هم نخوانده‌ایم.
تا دامنت بدست ارادت گرفته ایم
دامن ز هر چه غیر تو باشد نشانده ایم
هوش مصنوعی: ما به خاطر عشق و ارادت خود، دامن تو را در دست گرفته‌ایم و از هر چیزی که غیر از تو باشد، دوری کرده‌ایم.
در حیرتم که بینو چرا مرده نیستم
در خجلتم که بینو چرا زنده مانده ایم
هوش مصنوعی: در شگفتم که چرا به حالتی تاریک و بی‌حالی رسیده‌ام که هیچ نشانی از زندگی در من نیست، و در عذابم که چرا با این شرایط همچنان زنده‌ام.
از بهر گرد سم سمند تو هر دمی
گلگون اشک در عقبشه تند رانده ایم
هوش مصنوعی: به خاطر گرد و غبار پای اسب تو، هر لحظه اشک‌های گلگون را با سرعت به دنبال تو جاری کرده‌ایم.
بیزارم از وجود خود و ماجرای تو
این با کمال ساده درون باز مانده ایم
هوش مصنوعی: از وجود خود و مسائل تو متنفرم، ما به سادگی در درونمان گیر کرده‌ایم.