شمارهٔ ۷۵۵
عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم
نام و نشان مقبلی شد به غم تو حاصلم
پیش دو دیده قدر من بین که میان مردمان
غیر خیال روی نو کی ننهد مقابلم
نیست عذاب خواندهای نامزد بهشتیان
از نظرم مران چو شد خاک در تو منزلم
درد دلم طبیب گو زود مکن معالجت
پرسش دیر دیر تو به ز شفای عاجلم
دل ز رقیب میکند فکر به من چو بگذری
حیف که بگذرد چنین عمر به فکر باطلم
بر سر خاک هر کسی لاله برویه از هوا
من چو روم درین هوس ناله برآمده از گلم
گفت کمال عافیت در سر زلف ما رسی
هم برسم بشست چون عمر گذشت از چلم
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم
نام و نشان مقبلی شد به غم تو حاصلم
هوش مصنوعی: عشق تو همچون شعلهای سوزان بر دلم حاکم است و غم تو گوهری ارزشمند و نشانهای از حقیقت وجودم شده است.
پیش دو دیده قدر من بین که میان مردمان
غیر خیال روی نو کی ننهد مقابلم
هوش مصنوعی: به دو چشم خود بنگر و ارزش من را درک کن، زیرا در میان مردم، غیر از تصور و خیال تو، کسی شایسته دیدن من نیست.
نیست عذاب خواندهای نامزد بهشتیان
از نظرم مران چو شد خاک در تو منزلم
هوش مصنوعی: عذاب و دردسر خواندن نامزد بهشتیان از نظر من نیست؛ چون وقتی که شدی خاک، من هم در تو خانه کردهام.
درد دلم طبیب گو زود مکن معالجت
پرسش دیر دیر تو به ز شفای عاجلم
هوش مصنوعی: دلمشغولی من را به کسی بگو که زودتر به درمانم بپردازد. تو بارها و بارها از حالم میپرسی، اما من به درمان فوری نیاز دارم.
دل ز رقیب میکند فکر به من چو بگذری
حیف که بگذرد چنین عمر به فکر باطلم
هوش مصنوعی: دل از رقیب گرفته میشود و وقتی به من فکر میکنید، متأسفانه عمر در چنین افکار بیهودهای سپری میشود.
بر سر خاک هر کسی لاله برویه از هوا
من چو روم درین هوس ناله برآمده از گلم
هوش مصنوعی: بر بالای خاک هر فردی، لالهای از زمین سر برآورده است. زمانی که من به این آرزو برسم، صدای نالهای از درون قلبم به گوش خواهد رسید.
گفت کمال عافیت در سر زلف ما رسی
هم برسم بشست چون عمر گذشت از چلم
هوش مصنوعی: کمال آرامش و خوشبختی در کنار و نزد ماست؛ اما وقتی که به آن برسید، مانند آب که عمرش به پایان میرسد، به سرعت تمام میشود و میرود.