گنجور

شمارهٔ ۷۵۴

صفت زلف کجت راست نباید به قلم
مه نو باشد از ابروی تو بسیاری کم
تو به خوبی نه چنانی که شکیب از تو توان
همه سودای تو دارنده و من غمزده هم
با همه رنج غریبی و غم تنهائی
چون غم عشق توام مونس جانست چه غم
کش عشقه تو هرگز نکند باده حیات
خسته نیغ نو قطعا نپذیرد مرهم
چشمم ار نیره شد از فرقت روی نو رواست
زود بابد خلل آن خانه که باشد پرنم
روزگاریست که خاک قدم تست کمال
به رقابت که مکش دامن ازین خاک قدم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صفت زلف کجت راست نباید به قلم
مه نو باشد از ابروی تو بسیاری کم
هوش مصنوعی: زلف کج تو را نمی‌توان به زیبایی قلم یک ماه نو توصیف کرد؛ زیرا ابروی تو آنقدر زیباست که توضیحات دیگر در برابرش کم می‌آید.
تو به خوبی نه چنانی که شکیب از تو توان
همه سودای تو دارنده و من غمزده هم
هوش مصنوعی: تو به قدر کافی خوب نیستی که دیگران از تو الهام بگیرند و همچنان من نیز غمگین و دلشکسته هستم.
با همه رنج غریبی و غم تنهائی
چون غم عشق توام مونس جانست چه غم
هوش مصنوعی: با وجود تمامی دردها و غم تنهایی‌ام، غم عشق تو برایم مونس و آرامش‌دهنده جان است. چه غمی می‌تواند با آن در این مقایسه قرار گیرد؟
کش عشقه تو هرگز نکند باده حیات
خسته نیغ نو قطعا نپذیرد مرهم
هوش مصنوعی: عشق تو هرگز نمی‌گذارد زندگی به این سادگی‌ها خسته‌ام کند و به راحتی مرهمی برای زخم‌های من نخواهد بود.
چشمم ار نیره شد از فرقت روی نو رواست
زود بابد خلل آن خانه که باشد پرنم
هوش مصنوعی: اگر چشمانم به خاطر دوری از چهره‌ی زیبای تو نگران و خسته شده باشد، این موضوع طبیعی است؛ چرا که خانه‌ای که پر از باران باشد، نباید از خراب شدن زودتر از موعد آن تعجب کند.
روزگاریست که خاک قدم تست کمال
به رقابت که مکش دامن ازین خاک قدم
هوش مصنوعی: زمانی است که خاک پای تو را نمی‌توان ترک کرد، چرا که این خاک خود به کمال و زیبایی وصل است و نباید دامن از این خاک بگشایی.

حاشیه ها

1399/04/05 12:07
محمد رشیدی

مصرع اول بیت
صفت زلف کجت راست نیاید به قلم
بنظر درستر باشد
باتشکر