شمارهٔ ۷۵۰
شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم
همنی دار که خود را بر بار اندازم
من چو شمعم که گرم سوز به پایان برسد
سوختن پیش رخ دوست ز سر آغازم
پیش مردم اگر از دیده نیفتادی اشک
هرگز از پرده برون می نفتادی رازم
اگر صدم عیب به می خواری و رندی پیداست
در نهان یک هنرم هست که شاهد بازم
نشنود نالهام از ضعف درون هیچ طبیب
زآن جهان آید از آن چونه شنود آوازم
دوش تب داشتم و شب همه شب گرم بدان
که شوی رنجه و آنی به عیادت بازم
درد جانسوز اگر این و جراحت این است
مرهم آن بهتر و درمان که بدینها سازم
باز گفتم که به تبع هرزه بگوینده کمال
این سخن های محال است که می پردازم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم
همنی دار که خود را بر بار اندازم
هوش مصنوعی: چشمهای بازیگوش و جذاب من دلهای زیادی را میکشند و از روی ناز و افسوس، خود را به راحتی به زمین میزنم.
من چو شمعم که گرم سوز به پایان برسد
سوختن پیش رخ دوست ز سر آغازم
هوش مصنوعی: من مانند شمعی هستم که گرمای سوزانش به پایان میرسد، اما سوختن من در حضور دوست از همان ابتدا آغاز شده است.
پیش مردم اگر از دیده نیفتادی اشک
هرگز از پرده برون می نفتادی رازم
هوش مصنوعی: اگر در نظر مردم فراموش نشوی، هرگز اشکم از دل برون نمیریزد و رازم فاش نمیشود.
اگر صدم عیب به می خواری و رندی پیداست
در نهان یک هنرم هست که شاهد بازم
هوش مصنوعی: اگرچه در ظاهر و در میانهٔ میخواری و رندی من صدها عیب دارم، اما در دل و در نهان یک هنر خاص دارم که همیشه مرا در سختیها یاری میکند.
نشنود نالهام از ضعف درون هیچ طبیب
زآن جهان آید از آن چونه شنود آوازم
هوش مصنوعی: هیچ طبیب نمیتواند نالههای من را که از درونم ناشی میشود بشنود، از آن دنیا چگونه میتواند صدای مرا بشنود؟
دوش تب داشتم و شب همه شب گرم بدان
که شوی رنجه و آنی به عیادت بازم
هوش مصنوعی: دیشب تب داشتم و شب را به سختی گذراندم. بدان که اگر دردی کشیدم، هر لحظه منتظر بودم تا تو به دیدن من بیایی.
درد جانسوز اگر این و جراحت این است
مرهم آن بهتر و درمان که بدینها سازم
هوش مصنوعی: اگر این درد سوزناک و این زخم هست، پس مرهم و درمان بهتر از این است که به این درد و زخم بپردازم.
باز گفتم که به تبع هرزه بگوینده کمال
این سخن های محال است که می پردازم
هوش مصنوعی: باز میگویم که به دنبال سخنانی بیپایه و اساس، کمال این گفتههای غیرمحتمل به حقیقت نمیرسد، اما من همچنان به آنها میپردازم.