شمارهٔ ۷۴۶
سر که بر پای تو بنهادم از آن بردارم
تا بدین جرم و خطا جان به غرامت آرم
بعد ازین رخ بنهم بر کف پای تو نه چشم
رخ گلبرگ بخار مژه چند آزارم
چون شود بیبر کت هرچه شمارند آن را
بوسهائی که بر آن پای زنم نشمارم
دزد در خواب برد رخت عجب چون دزدید
دلم آن مه که ز عشقش همه شب بیدارم
شد دو چشم تو ز نادیدن رویت بیمار
به همین رنج من خسته جگر بیمارم
نقش بر آب زدن گرچه نبندد صورت
من بجز نقش تو بر دیده تر ننگارم
تو به رخ ماه و خوری بر رخ تو چشم کمال
شکرها دارم این چشم که بر خور دارم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سر که بر پای تو بنهادم از آن بردارم
تا بدین جرم و خطا جان به غرامت آرم
هوش مصنوعی: سرم را به پای تو گذاشتهام و تا روزی که به خاطر این گناه و خطا جانم را به بهای آن تقدیم نکنم، نمیتوانم آن را بردارم.
بعد ازین رخ بنهم بر کف پای تو نه چشم
رخ گلبرگ بخار مژه چند آزارم
هوش مصنوعی: از این به بعد، نگاه خود را بر روی پاهای تو میگذارم و دیگر به چهرهی زیبای تو که مانند گلبرگهای لطیف است، نگاه نمیکنم؛ زیرا دیگر نمیخواهم خودم را تحت تاثیر زیباییات قرار دهم.
چون شود بیبر کت هرچه شمارند آن را
بوسهائی که بر آن پای زنم نشمارم
هوش مصنوعی: وقتی که بدون انقطاع از محیطی که برایم عزیز است جدا میشوم، هرچقدر هم که دیگران بخواهند ارزش آن را محاسبه کنند، من تعداد بوسههایی را که بر آن جا میزنم، فراموش میکنم.
دزد در خواب برد رخت عجب چون دزدید
دلم آن مه که ز عشقش همه شب بیدارم
هوش مصنوعی: دزد در خواب لباسهای مرا ربود، اما عجب که دلم را آن معشوق دزدید که به خاطر عشقش تمام شب بیدار ماندم.
شد دو چشم تو ز نادیدن رویت بیمار
به همین رنج من خسته جگر بیمارم
هوش مصنوعی: چشمان تو از ندیدن چهرهات بیمار شدهاند و من نیز به همین خاطر دلم پر از رنج و درد است.
نقش بر آب زدن گرچه نبندد صورت
من بجز نقش تو بر دیده تر ننگارم
هوش مصنوعی: هرچند اگر کار بیهودهای انجام دهم و صورت خود را تغییر ندهم، اما جز تصویر تو چیزی نمیتواند بر چشمانم نقش ببندد.
تو به رخ ماه و خوری بر رخ تو چشم کمال
شکرها دارم این چشم که بر خور دارم
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر عشق و admiration یک فرد به محبوبش است. او به زیبایی چهره محبوب اشاره میکند و میگوید که در مقایسه، محبوب او از زیبایی خاصی برخوردار است. همچنین، از این نکته یاد کرده که او قدردان زیبایی محبوبش است و آن را شایسته تحسین میداند. در واقع، او چشمهایش را به عنوان نشانهای از این تحسین برمیشمارد.