گنجور

شمارهٔ ۷۴۴

سر بر در توأم بنگر سربلندیم
ای من سگ تو عفو کن این خود پسندیم
گر هندوی دو چشم تو برکش ز غمزه تیغ
من آن نیم که از تو برد تیغ هندیم
خوش گفت زلف با لب جانبخش تو شبی
خ ونیه تونی چرا من افتاده بندیم
گفتی بپرسش تو چو آیم چه آورم
رحمی بیار بر من و بر مستمندیم
خیز ای طبیب مرهم و درمان زیان مکن
کاین درد اوست داغ کند سودمندیم
از من ببست چشم به هنگام و ناز و گفت
هاروت گو با و ببین چشم بندیم
در لطف طبع سعدی شیرازی ای کمال
باور نمی کنند که گونی خجندیم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر بر در توأم بنگر سربلندیم
ای من سگ تو عفو کن این خود پسندیم
هوش مصنوعی: به درگاه تو نگاه کن، ای معشوق من، من با افتخار سر بر افراشته‌ام. من همانند سگی وفادار شایسته‌ی عفوت هستم، این خود راستی و صداقت من است.
گر هندوی دو چشم تو برکش ز غمزه تیغ
من آن نیم که از تو برد تیغ هندیم
هوش مصنوعی: اگر زیبایی چشم‌های تو با یک نگاه، درد و غم مرا برطرف کند، من آن شخصی نیستم که از تو به خاطر زیباییت سلاح بردارم.
خوش گفت زلف با لب جانبخش تو شبی
خ ونیه تونی چرا من افتاده بندیم
هوش مصنوعی: زلف تو با لب شیرینت به نیکی سخن گفت و شبی زیبایی را به یاد آورد. اما حالا چرا من چنین در بند و گرفتار شده‌ام؟
گفتی بپرسش تو چو آیم چه آورم
رحمی بیار بر من و بر مستمندیم
هوش مصنوعی: گفتی هنگام آمدن من چه چیزی را با خود می‌آوری؟ بر من و بر نیازمندان رحم کن.
خیز ای طبیب مرهم و درمان زیان مکن
کاین درد اوست داغ کند سودمندیم
هوش مصنوعی: بیدار شو ای پزشک که مرحم و درمانی، آسیب نرسان. زیرا این درد و عذاب متعلق به اوست و ما در این درد به سود می‌رسیم.
از من ببست چشم به هنگام و ناز و گفت
هاروت گو با و ببین چشم بندیم
هوش مصنوعی: در زمانی که من به زیبایی و ناز به او نگاه می‌کردم، او چشمانش را بست و گفت: «هاروت، برو و ببین که چگونه چشمان ما را بسته‌ایم.»
در لطف طبع سعدی شیرازی ای کمال
باور نمی کنند که گونی خجندیم
هوش مصنوعی: در زیبایی و جذابیت سخنان سعدی شیرازی، کسانی که به کمال و زیبایی ایمان دارند، نمی‌توانند به سادگی به گونی خجند که نشان‌دهنده‌ی زندگی ساده و بی‌زینت است، اقرار کنند.