گنجور

شمارهٔ ۷۴۳

سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم
ز حال خود سگ کوی ترا خبر کردیم
میان ما و سگانت خصومتی گر بود
بر آستان نو دوشینه سر به سر کردیم
رخی که بود برابر به خاک ره ما را
ز کیمیای غمت کار او چو زر کردیم
اگرچه شمع به روی تو خیرگیها کرد
به بینی که بر سر جمعش چه گونه بر کردیم
زمشک دردسر افزاید و ز زلف تو ما
عجبتر آنکه مداوای دردسر کردیم
شب فراق ز دست غمت شکایت خویش
به آه صبحدم و ناله سحر کردیم
اگر کمال به زلف تو کرد قصه دراز
بیا که ما به دهان تو مختصر کردیم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم
ز حال خود سگ کوی ترا خبر کردیم
هوش مصنوعی: در صبح زود به‌طور پر سر و صدا از کنار در خانه‌ات عبور کردیم و از وضعیت خود به سگ محل خبر دادیم.
میان ما و سگانت خصومتی گر بود
بر آستان نو دوشینه سر به سر کردیم
هوش مصنوعی: اگر میان ما و سگ‌های تو دشمنی وجود داشته باشد، ما این دشمنی را کنار گذاشته و در یکجا با هم سر به سر شدیم.
رخی که بود برابر به خاک ره ما را
ز کیمیای غمت کار او چو زر کردیم
هوش مصنوعی: ما به خاطر چهره‌ای که در برابر ماست، به خاک پای تو قربان شده‌ایم و از غم تو همچون زر خالص و ارزشمند گشته‌ایم.
اگرچه شمع به روی تو خیرگیها کرد
به بینی که بر سر جمعش چه گونه بر کردیم
هوش مصنوعی: باوجود اینکه شمع به خاطر تو تابش زیادی داشت، وقتی به چهره‌ات نگاه می‌کنم، یادم می‌آید که چگونه در جمع دیگران با نور تو زیبا شدیم.
زمشک دردسر افزاید و ز زلف تو ما
عجبتر آنکه مداوای دردسر کردیم
هوش مصنوعی: عطر مشک مشکلاتی را ایجاد می‌کند و ما ذوق زلف تو را می‌چشیم، به‌گونه‌ای که نمی‌دانیم چگونه بر این مشکلات غلبه کردیم. جالب‌تر اینکه برای درمان این مشکلات تلاش کردیم.
شب فراق ز دست غمت شکایت خویش
به آه صبحدم و ناله سحر کردیم
هوش مصنوعی: در شب جدایی و دوری، از شدت ناراحتی و غم تو، در ساعات پایانی شب و در صبح زود با آه و ناله گلایه کردیم.
اگر کمال به زلف تو کرد قصه دراز
بیا که ما به دهان تو مختصر کردیم
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و کمال داستان بلندی درباره موهای تو دارد، بیایید که ما این داستان را به یک کلام ساده در دهان تو بیان کنیم.