گنجور

شمارهٔ ۷۳۴

رفت از دست من آن زیبانگاری چون کنم
نیست در دسٹم عنان اختیاری چون کنم
در همه احوالم او بودی که بودی غمگسار
این زمان جز غم ندارم غمگساری چون کنم
دوستان گویند هان تدبیر کار خویش کن
من ز کار افتاده ام تدبیر کاری چون کنم
در میان ما حدیثی چون نرفت او را چه رفت
هر یکی گوید حدیثی از کناری چون کنم
هیچ بارم بر تن و جان اینچنین باری نبود
می کشم ناچار و ناکام انتظاری چون کنم
وعده دیدار فرمودست و بر امید آن
من چنین گشتم که می گویند آری چون کنم
هر کسی گوید فلانی بیدل و بی دین شد است
وای اگر بیاو بمانم روز گاری چون کنم
یک زمان بی او بماندم صد خجالت می برم
وای اگر باو بمانم روز گاری چون کنم
در چنین حالت ز باران چشم باری داشتم
چون ندیدم باری از هیچ یاری چون کنم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رفت از دست من آن زیبانگاری چون کنم
نیست در دسٹم عنان اختیاری چون کنم
هوش مصنوعی: آن معشوق زیبا از دست من رفت و حالا که دیگر کنترلی بر او ندارم، نمی‌دانم چه کار باید بکنم.
در همه احوالم او بودی که بودی غمگسار
این زمان جز غم ندارم غمگساری چون کنم
هوش مصنوعی: در تمام حالات زندگی‌ام، او همیشه با من بود. اکنون که غم و اندوهی در دل دارم، نمی‌دانم چگونه می‌توانم کسی را پیدا کنم که دلسوز من باشد.
دوستان گویند هان تدبیر کار خویش کن
من ز کار افتاده ام تدبیر کاری چون کنم
هوش مصنوعی: دوستان می‌گویند که به فکر کارهای خودت باش، اما من که از کار افتاده‌ام، نمی‌دانم چگونه باید تدبیر کنم.
در میان ما حدیثی چون نرفت او را چه رفت
هر یکی گوید حدیثی از کناری چون کنم
هوش مصنوعی: در میان ما صحبت‌هایی وجود دارد، اما چرا او رفته، هر کسی نظری می‌دهد و از کنار یکدیگر داستانی را نقل می‌کند. من چگونه می‌توانم در این میان صحبت کنم یا توضیح دهم؟
هیچ بارم بر تن و جان اینچنین باری نبود
می کشم ناچار و ناکام انتظاری چون کنم
هوش مصنوعی: هیچ وقت چنین سنگینی و فشاری بر روی تن و جانم نبوده است. ناچار و بدون امید، در حال تحمل این وضعیت سخت و انتظار ناامیدکننده هستم. چگونه می‌توانم با این حال کنار بیایم؟
وعده دیدار فرمودست و بر امید آن
من چنین گشتم که می گویند آری چون کنم
هوش مصنوعی: او وعده‌ی دیدار داده و من به امید آن وعده، این گونه شدم که اگر بگویند «آری»، چه کنم.
هر کسی گوید فلانی بیدل و بی دین شد است
وای اگر بیاو بمانم روز گاری چون کنم
هوش مصنوعی: هر کسی که بگوید فلانی بی‌دل و دین شده است، وای به حال من اگر در چنین روزگاری بمانم، چه باید بکنم؟
یک زمان بی او بماندم صد خجالت می برم
وای اگر باو بمانم روز گاری چون کنم
هوش مصنوعی: زمانی بدون او باقی ماندم و به شدت شرمنده‌ام. وای اگر دوباره مدت طولانی با او بمانم، چه بسا شرایط سختی پیش خواهد آمد.
در چنین حالت ز باران چشم باری داشتم
چون ندیدم باری از هیچ یاری چون کنم
هوش مصنوعی: در این شرایط و با وجود بارش باران از چشمانم، حسرت می‌خورم که هیچ یاری را نمی‌بینم تا به من کمک کند. نمی‌دانم چه کار باید بکنم.