شمارهٔ ۷۳
آن نور دیده یک نظر از من دریغ داشت
تیری ز غمزه بر جگر از من دریغ داشت
میشد نکو به زخم دگر زخم سینه ام
دردا که مرهم دگر از من دریغ داشت
او دانه درست و منش مشتری دریغ کرد
کان در رقیب بد گهر از من دریغ داشت
روشن نگشت شانه چشمم به صد چراغ
تا خاک کوی و کرد در از من دریغ داشت
از خاک پاش بود خیر باد صبح را
سردی نگر که این خبر از من دریغ داشت
وصل خود ار چه داشت ز کم طالبان دریغ
طالع نگر که بیشتر از من دریغ داشت
نام کمال طوطی شیرین سخن نهاد
وین طرفه کان دو لب شکر از من دریغ داشت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن نور دیده یک نظر از من دریغ داشت
تیری ز غمزه بر جگر از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: او که برای من عزیز و نور چشمم بود، یک نگاه هم به من نکرد و در دل من با ناز و غمزهاش، درد و رنجی وارد کرد.
میشد نکو به زخم دگر زخم سینه ام
دردا که مرهم دگر از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: ای کاش که درد دل را کسی میفهمید و درمانی برای زخمهای قلبیام پیدا میکرد. افسوس که هیچ مرهمی برای بیان این دردها از من دریغ نشده است.
او دانه درست و منش مشتری دریغ کرد
کان در رقیب بد گهر از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: او به درستی و دقت، دانهای را که مناسب و شایسته من بود، از من دریغ کرد؛ چون در برابر رقیب بدسرشت، هیچ چیزی از من باز نداشت.
روشن نگشت شانه چشمم به صد چراغ
تا خاک کوی و کرد در از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: چشم من با وجود صد چراغ هنوز روشن نشد، چرا که گرد و غبار کوی محبوب باعث شد که چیزی از من دریغ شود.
از خاک پاش بود خیر باد صبح را
سردی نگر که این خبر از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: از خاک همواره بوی خوشی به مشام میرسد. هوای صبح سرد است، اما این خبر را از من پنهان کردهاند.
وصل خود ار چه داشت ز کم طالبان دریغ
طالع نگر که بیشتر از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: اگرچه وصال تو در دست کسانی که خواهان آنند کم است، اما تقدیر را بنگر که چقدر از من دریغ کرده است.
نام کمال طوطی شیرین سخن نهاد
وین طرفه کان دو لب شکر از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: نام زیبایی طوطی خوشزبان بر زبانهاست، اما ای کاش آن لبهای شیرینی که شکر را از من دریغ کردند، در دسترس بود.