گنجور

شمارهٔ ۷۲۹

دوش با خود ترانه می‌گفتم
غزل عاشقانه می‌گفتم
جام بر کف حکایت لب بار
به شراب مغانه می‌گفتم
شیم از زلف او چو بود دراز
با خیالش نسانه می‌گفتم
صفت دانه‌های گوهر اشک
پیش در یگانه می‌گفتم
در میان ستاره‌ها مه را
پیش حسنش سهانه می‌گفتم
غمزه‌اش را چو نی می‌گفتند
دل خود را نشانه می‌گفتم
ز آتش روی مجلس‌افروزش
شمع را یک زبانه می‌گفتم
سر زلفش چو شانه می‌زد باد
اصلح الله شانه می‌گفتم
گر ز سر می‌گذشت آب دو چشم
با کس این ماجرا نه می‌گفتم
تا دم صبح سرگذشت کمال
سر بر آن آستانه می‌گفتم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش با خود ترانه می‌گفتم
غزل عاشقانه می‌گفتم
هوش مصنوعی: دیروز شب به یاد عشق، شعری عاشقانه در دل می‌سرودم و با خود زمزمه می‌کردم.
جام بر کف حکایت لب بار
به شراب مغانه می‌گفتم
هوش مصنوعی: با من در حال نوشیدن شراب بودند و من داستانی را برایشان تعریف می‌کردم.
شیم از زلف او چو بود دراز
با خیالش نسانه می‌گفتم
هوش مصنوعی: وقتی که زلف او بلند است، حس می‌کنم که با خیال او می‌توانم سخن بگویم.
صفت دانه‌های گوهر اشک
پیش در یگانه می‌گفتم
هوش مصنوعی: من دربارهٔ خصوصیات دانه‌های قیمتی اشک، در برابر یگانه‌ای صحبت می‌کردم.
در میان ستاره‌ها مه را
پیش حسنش سهانه می‌گفتم
هوش مصنوعی: در میان ستاره‌ها، در زیبایی‌اش به مه می‌نگریستم و او را به زیبایی‌اش ستایش می‌کردم.
غمزه‌اش را چو نی می‌گفتند
دل خود را نشانه می‌گفتم
هوش مصنوعی: چشمک و ناز او را مانند نواختن نی می‌دانستم و وقتی دل‌تنگ می‌شدم، او را نشانه‌ای برای دلم می‌خواندم.
ز آتش روی مجلس‌افروزش
شمع را یک زبانه می‌گفتم
هوش مصنوعی: از آتش چهره‌اش که مجلس را روشن می‌کند، به شمع گفتم که تنها یک شعله دارد.
سر زلفش چو شانه می‌زد باد
اصلح الله شانه می‌گفتم
هوش مصنوعی: باد به نرمش و لطافت، موهای او را نوازش می‌کرد و من در دل، درخواست می‌کردم که ای کاش این باد، موهای او را همیشه مرتب و زیبا نگه دارد.
گر ز سر می‌گذشت آب دو چشم
با کس این ماجرا نه می‌گفتم
هوش مصنوعی: اگر اشکم از سرم می‌ریخت و با کسی در این مورد صحبت نمی‌کردم، این ماجرا را بازگو نمی‌کردم.
تا دم صبح سرگذشت کمال
سر بر آن آستانه می‌گفتم
هوش مصنوعی: تا صبح به داستان کمال می‌پرداختم و سرم را به آن درگاه می‌نوشتم.