شمارهٔ ۷۲۰
خیال چشم و ابرویت شبی در خواب میدیدم
تو گویی جادوان مست در محراب میدیدم
ز دست چشم و دل آن دم تن غمدیدهٔ خود
گهی در آتش محنت گهی در آب میدیدم
را تمنای رخ و زلفت چو میکردم در آن سودا
به روز روشن آن ساعت شب مهتاب میدیدم
به گرد خاطر غمگین چرا گشتی می رنگین
گر از جام لبت جان را دمی سیراب میدیدم
چو خاک آستان تو همیآید به چشم من
گشاده بر در بختم دری ز آن باب میدیدم
ز هجرت سوختم راحت نمیکردم تمنایی
ولی هرگونه محنت را بیاسباب میدیدم
کمال خسته را هر دم به یاد لعل دربارت
روان از چشمه چشمش عقیق ناب میدیدم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خیال چشم و ابرویت شبی در خواب میدیدم
تو گویی جادوان مست در محراب میدیدم
هوش مصنوعی: شب گذشته در خواب، تصوری از چشمان و ابروهایت داشتم که همچون جادوگران مسحورکننده در مکانی مقدس به نظر میرسیدند.
ز دست چشم و دل آن دم تن غمدیدهٔ خود
گهی در آتش محنت گهی در آب میدیدم
هوش مصنوعی: در آن لحظه، با چشم و دل، احوال دردناک و غمگین خود را گاهی در آتش رنج و گاهی در آب میدیدم.
را تمنای رخ و زلفت چو میکردم در آن سودا
به روز روشن آن ساعت شب مهتاب میدیدم
هوش مصنوعی: در آن زمان که به زیبایی چهره و موهای تو فکر میکردم، در روز روشن، به آن ساعت، شب با نور ماه را میدیدم.
به گرد خاطر غمگین چرا گشتی می رنگین
گر از جام لبت جان را دمی سیراب میدیدم
هوش مصنوعی: چرا با فکر غمگین خود را آشفته میکنی؟ اگر از لبانت چشیدنی داشتم، جانم لحظهای سیراب میشد.
چو خاک آستان تو همیآید به چشم من
گشاده بر در بختم دری ز آن باب میدیدم
هوش مصنوعی: مانند خاک درگاه تو، چشمانم به تو مینگرد و بر سرنوشت من، درب خوشبختی را از آن راه میدیدم.
ز هجرت سوختم راحت نمیکردم تمنایی
ولی هرگونه محنت را بیاسباب میدیدم
هوش مصنوعی: از جدایی رنج میبردم و هرگز آرزویی نداشتم، ولی هر نوع سختی را بدون دلیل و بیسبب میدیدم.
کمال خسته را هر دم به یاد لعل دربارت
روان از چشمه چشمش عقیق ناب میدیدم
هوش مصنوعی: هر لحظه به یاد زیبایی دلتنگ و خستهام، از چشمان او مانند عقیق باارزش، طراوت و زیبایی را مینگرم.