شمارهٔ ۷۱۱
چرا رنجید یار از من گناه خود نمی دانم
چگونه پاک سازم باز راه خود نمی دانم
اگر ند گریز افتد مرا از جور چشم او
بجز در سایه زلفش پناه خود نمی دانم
به سوی او گرم چون آب و آتش قاصدی باید
چنین قاصد برون از اشک و آه خود نمی دانم
بمه دیدن کسان را هست عید و شادمانیها
مرااین عید کی باشد بماه خود نمیدانم
پری رویان همه جسمند و او نورو درین دعوی
ز روی دوست روشنتر گواه خود نمی دانم
مرا در جنت اعلی قرار دل کجا باشد
که جز خاک درش آرامگاه خود نمی دانم
اگر گوید کمال از خاک راه ماست هم کمتر
من این بی حرمتی جز عز و جاه خود نمی دانم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چرا رنجید یار از من گناه خود نمی دانم
چگونه پاک سازم باز راه خود نمی دانم
هوش مصنوعی: چرا معشوق از من دلخور است؟ نمیدانم چه گناهی کردهام. نمیدانم چگونه میتوانم دوباره راه را به سوی او باز کنم.
اگر ند گریز افتد مرا از جور چشم او
بجز در سایه زلفش پناه خود نمی دانم
هوش مصنوعی: اگر از ظلم و ستم نگاه او فرار کنم، جز در سایهی موهایش هیچجای دیگری را برای پناه بردن نمیشناسم.
به سوی او گرم چون آب و آتش قاصدی باید
چنین قاصد برون از اشک و آه خود نمی دانم
هوش مصنوعی: برای رسیدن به او، مانند آب و آتش باید پیامبری را فرستاد. ولی نمیدانم که این پیامبر باید از دل اشک و آه من بیرون بیاید.
بمه دیدن کسان را هست عید و شادمانیها
مرااین عید کی باشد بماه خود نمیدانم
هوش مصنوعی: دیدن دوستان و آشنایان باعث شادی و جشن برای من میشود، اما نمیدانم این جشن چه زمانی برای من خواهد بود.
پری رویان همه جسمند و او نورو درین دعوی
ز روی دوست روشنتر گواه خود نمی دانم
هوش مصنوعی: زیبا رویان همه مادی و جسمانی هستند، اما او مثل نور است. در این ادعا، از روی دوست خود، روشنتر از این دلیل نمیتوانم بیاورم.
مرا در جنت اعلی قرار دل کجا باشد
که جز خاک درش آرامگاه خود نمی دانم
هوش مصنوعی: من نمیدانم که دل آرامش را در بهشت برین کجا پیدا کنم، زیرا تنها آرامگاهم را خاک در آن میشناسم.
اگر گوید کمال از خاک راه ماست هم کمتر
من این بی حرمتی جز عز و جاه خود نمی دانم
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که کمال و پیشرفت تنها از مسیر خاک و سختیها به دست میآید، من نمیتوانم غیر از این بیاحترامی، چیزی دیگری را به حساب آورم؛ چون این حرف به نوعی به عظمت و مقام خودم لطمه میزند.