گنجور

شمارهٔ ۷۱۰

جان دارم و دل دارم سر دارم و زر دارم
گر از تو رسد فرمان دل از همه بر دارم
تو عمر منی زآن وجه من بی تو نخواهم جان
تو چشم منی زآن رو من با تو نظر دارم
من هیچ نمی مانم با زاهد خشک اما
او دامن تر دارد من دیدهٔ تر دارم
از آه سحر صوفی بزدای دل تیره
کاین آینه روشن من از آه سحر دارم
گویند کمال از تو عیب است نظر بازی
گر عیب من این باشد من خود چه هنر دارم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان دارم و دل دارم سر دارم و زر دارم
گر از تو رسد فرمان دل از همه بر دارم
هوش مصنوعی: من جان و دل دارم، همچنین سر و مال. اگر از تو دستوری بیاید، دل را از همه چیز جدا می‌کنم.
تو عمر منی زآن وجه من بی تو نخواهم جان
تو چشم منی زآن رو من با تو نظر دارم
هوش مصنوعی: تو زندگی من هستی و به همین دلیل بدون تو جانم را نخواهم داد. تو چشمان من هستی و به همین خاطر همیشه به تو نگاه می‌کنم.
من هیچ نمی مانم با زاهد خشک اما
او دامن تر دارد من دیدهٔ تر دارم
هوش مصنوعی: من هیچ‌گونه جذبه و جذابیتی در کنار زاهدی که خشک و بی‌عاطفه است، ندارم، اما او با دامن پاک و ترش، به زندگی ادامه می‌دهد و من نیز با چشم‌های پر از احساس، به او نگاه می‌کنم.
از آه سحر صوفی بزدای دل تیره
کاین آینه روشن من از آه سحر دارم
هوش مصنوعی: به خاطر آه و ناله‌های صبحگاهی صوفی، دل تاریکت را با خود ببر که این آینه روشن من از همان ناله‌های صبحگاهی شکل گرفته است.
گویند کمال از تو عیب است نظر بازی
گر عیب من این باشد من خود چه هنر دارم
هوش مصنوعی: می‌گویند که نقص من از کمال تو ناشی می‌شود، اما اگر نگاه کردن به من عیب است، پس من چه هنری دارم؟