شمارهٔ ۷۰۸
را که هست ز ساعد در آستین پرسیم
به پول کهنه نیرزند مفلسان قدیم
در بنیم نشانم من غریب ز چشم
ترحمی نکنی هیچ پر غریب و بتیم
خط تو سوخت بر آتش هزار دفتر علم
ندانمت ز که این خط گرفته تعلیم
به درد عشق تو عشرت همین بود که مرا
شراب خون دل و غم حریف و غصه ندیم
همیشه بیم کنند از رقیب عاشق را
امید وصل اگر باشد از رقیب چه بیم
مرا تمام بود نیم مدعی در عشق
کجاست تیغ که سازد رقیب را به دو نیم
کمال کیست که او را گدای خود شمری
مرا حقیر شمر کز تو متئیست عظیم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
را که هست ز ساعد در آستین پرسیم
به پول کهنه نیرزند مفلسان قدیم
هوش مصنوعی: کسی را که نمیتوانیم در دسترسمان پیدا کنیم، مثل این است که به فقیران قدیم بگوییم به خاطر پول کمشان، دیگر نیازی به سوال و جواب نیست.
در بنیم نشانم من غریب ز چشم
ترحمی نکنی هیچ پر غریب و بتیم
هوش مصنوعی: من در اینجا تنها و غریب هستم و از تو خواهش میکنم که هیچ ترحم و دلسوزی بر من نداشته باشی، زیرا من همچنان تنها و بیگناه هستم.
خط تو سوخت بر آتش هزار دفتر علم
ندانمت ز که این خط گرفته تعلیم
هوش مصنوعی: نوشتههای تو در آتش، هزاران دفتر علم را سوزاند، اما نمیدانم این خط را از چه کسی آموختهای.
به درد عشق تو عشرت همین بود که مرا
شراب خون دل و غم حریف و غصه ندیم
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو، زندگی پر از لذت من همین بود که شرابی از خون دل و غمی از حزن و غصه را تجربه کنم.
همیشه بیم کنند از رقیب عاشق را
امید وصل اگر باشد از رقیب چه بیم
هوش مصنوعی: اگر عاشق به وصال معشوق امید داشته باشد، نباید از رقیب ترسی داشته باشد. همیشه دلها نگران حضور رقیب هستند، اما وقتی امید در کار باشد، این نگرانی بیمعناست.
مرا تمام بود نیم مدعی در عشق
کجاست تیغ که سازد رقیب را به دو نیم
هوش مصنوعی: من تمام حالم به عشق معطوف است و میخواهم بدانم رقیب کجا است که تیغی به حرمت عشق، او را از میانه به دو نیم کند.
کمال کیست که او را گدای خود شمری
مرا حقیر شمر کز تو متئیست عظیم
هوش مصنوعی: کمال چه کسی است که او را گدای خود بدانی؟ مرا ناچیز و حقیر بشمار، زیرا من از تو میآیم و به تو وابستهام.