شمارهٔ ۷۰۵
ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید نتوانم
دو چشم دیگری خواهم که از غیرت بپوشانم
زرشک از دیده خون ریزد گرم در دل فرود آئی
ز دل فریاد برخیزد گرت بر دیده بنشانم
چو از رخ زلف ببریدی گستی رشته عمرم
چو بر لب خال بنهادی نهادی داغ بر جانم
به طاق ابروان خوانم ترا پیوسته پیش خود
با این آیت رحمت به محرابت چو می خوانم
به خاک پای تو خود چون رسد گلگون اشک من
که در راه بیفتد هر دم منش چندانکه میرانم
در اشعار از دو چشم تر چو گفتم سرگذشتی دو
زهر بحری روان شد خون به جدول های دیوانم
کمال از دوریم گفتی چه بگذشته بر چشمت
چو تو رفتی در سیراب رفت از چشم گریانم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید نتوانم
دو چشم دیگری خواهم که از غیرت بپوشانم
هوش مصنوعی: من چنان به تو وابستهام که دیگر نمیتوانم تو را مانند چشم خودم به دیگران نشان دهم. اگر نتوانم تو را ببینم، به ناچار دو چشم دیگر میسازم تا از حسادت خود پنهانت کنم.
زرشک از دیده خون ریزد گرم در دل فرود آئی
ز دل فریاد برخیزد گرت بر دیده بنشانم
هوش مصنوعی: زرشک از چشمم اشک میریزد و اگر به دل من بیایی، قلبم به شدت احساس درد و دلتنگی میکند. اگر تو را در چشمانم بگذارم، احساسات درونم بیدار میشود.
چو از رخ زلف ببریدی گستی رشته عمرم
چو بر لب خال بنهادی نهادی داغ بر جانم
هوش مصنوعی: وقتی که از چهرهات چشم برداشتی، رشته عمرم گسست. با گذاشتن خال بر لبم، داغی بر جانم قرار دادی.
به طاق ابروان خوانم ترا پیوسته پیش خود
با این آیت رحمت به محرابت چو می خوانم
هوش مصنوعی: من همواره تو را به یاد ابروان قوسدار میخوانم و با این آیت رحمت، تو را در محراب عبادت خود دعا میکنم.
به خاک پای تو خود چون رسد گلگون اشک من
که در راه بیفتد هر دم منش چندانکه میرانم
هوش مصنوعی: وقتی اشکهای من که رنگین و پر درد است بر خاک پای تو بریزد، نشان میدهد که چقدر در این راه رنج میکشم و هر بار که از عشق تو فاصله میگیرم، گویی روحم به مرگ نزدیکتر میشود.
در اشعار از دو چشم تر چو گفتم سرگذشتی دو
زهر بحری روان شد خون به جدول های دیوانم
هوش مصنوعی: وقتی درباره گذشتهام و غمهایم از چشمانم سخن گفتم، اشکهایم چون دو دریای زهرآلود جاری شد و خون احساساتم را در صفحات شعرهایم پخش کرد.
کمال از دوریم گفتی چه بگذشته بر چشمت
چو تو رفتی در سیراب رفت از چشم گریانم
هوش مصنوعی: کمال وقتی حاصل میشود که دوری را احساس کنی. تو به گونهای رفتهای که انگار در چشمانت هیچ چیز نگذشته و به همین دلیل من از شدت غم و اشک سرازیر شدهام.