شمارهٔ ۷۰۴
ترا بر دیده من جاست گفتم
که این جوی و تو سروی راست گفتم
البت گفت از توأم جانست درخواست
مرا از نست این درخواست گفتم
دهانت با دلم گفتا کجایی
که پیدا نیستی، پیداست گفتم
ز من پرسید هرگز میکنی خواب
نکردم این گنه شبهاست گفتم
به تنهانی به سر چون می بری گفت
خیالت روز و شب با ماست گفتم
دلت کو گفت تا با من سپاری
اگر دل نیست جان برجاست گفتم
کمال این درد را گفتی چه درمان
نمی دانم خدا داناست گفتم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ترا بر دیده من جاست گفتم
که این جوی و تو سروی راست گفتم
هوش مصنوعی: تو در چشمان من جای داری، من این را گفتم، مثل اینکه این جوی آب در کنار توست و تو همان درخت بلندی هستی که راست و استوار ایستادهای.
البت گفت از توأم جانست درخواست
مرا از نست این درخواست گفتم
هوش مصنوعی: البته که از تو میخواهم، چون جان من به درخواست تو وابسته است. این درخواست را به خاطر تو بیان کردم.
دهانت با دلم گفتا کجایی
که پیدا نیستی، پیداست گفتم
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که دل من از زبان تو میپرسد که کجا هستی، چرا که تو گمنام و دور از دسترس به نظر میرسی. و من پاسخ میدهم که حضور تو در کنار من همواره محسوس است.
ز من پرسید هرگز میکنی خواب
نکردم این گنه شبهاست گفتم
هوش مصنوعی: سؤال کرد که آیا هرگز خواب میکنی، من پاسخ دادم که این گناه شبهاست که من نمیخوابم.
به تنهانی به سر چون می بری گفت
خیالت روز و شب با ماست گفتم
هوش مصنوعی: وقتی در تنهایی به سر میبرم و فکر میکنم، میگویم که خیال تو همیشه با من است، چه روز باشد و چه شب.
دلت کو گفت تا با من سپاری
اگر دل نیست جان برجاست گفتم
هوش مصنوعی: هرگاه دلت با من همراهی نمیکند و نمیخواهد در کنارم باشد، اگر دل وجود نداشته باشد، جان که هنوز باقی است. من این را گفتم.
کمال این درد را گفتی چه درمان
نمی دانم خدا داناست گفتم
هوش مصنوعی: در مورد شدت و عمق این درد، تو همه چیز را بیان کردی، اما درباره درمان آن، هیچ چیز نمیدانم. تنها خداوند از آن آگاه است و من این را گفتم.