شمارهٔ ۷۰۱
پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم
این اختر سعادت بر آسمان ندیدم
از ضعف شد تن من دور از تو استخوانی
پیش سگان کویت این استخوان ندیدم
بار غمت گر آن را بر دل گران نماید
من بر دو دیده آن را باری گران ندیدم
ای دل به خواب او را هنگام بوس و آغوش
گر تو دهان ندیدی من هم میان ندیدم
ماند قد من و تو این نیر و آن کمان را
نیر اینچنین افتاده دور از کمان ندیدم
چندانکه خورد خونم از دیده خاک آن را
چون ریگ تشنه هیچش سپری از آن ندیدم
آمد به خاک کویش اشک کمال
غلطان آبی بدین روانی در بوستان ندیدم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم
این اختر سعادت بر آسمان ندیدم
هوش مصنوعی: در جلوی چهره ماه نو، زیباییای ندیدهام و ستارهای خوشبختی را در آسمان مشاهده نکردهام.
از ضعف شد تن من دور از تو استخوانی
پیش سگان کویت این استخوان ندیدم
هوش مصنوعی: از بیقدرتی، بدن من از تو دور شده و حالا مانند استخوانی است که در برابر سگان کوی تو هستم؛ اما این استخوان را هیچوقت ندیدم.
بار غمت گر آن را بر دل گران نماید
من بر دو دیده آن را باری گران ندیدم
هوش مصنوعی: اگر غم تو بر دلم سنگینی کند، من بر دو چشمانم هیچ باری سنگینتر از آن را ندیدهام.
ای دل به خواب او را هنگام بوس و آغوش
گر تو دهان ندیدی من هم میان ندیدم
هوش مصنوعی: ای دل، وقتی که او را میبوسم و در آغوش میفشارم، نباید دلنگران باشی که دهان من را ندیدهای؛ من هم در آن لحظه هیچ چیز دیگر نمیبینم.
ماند قد من و تو این نیر و آن کمان را
نیر اینچنین افتاده دور از کمان ندیدم
هوش مصنوعی: قد و قامت من و تو شبیه نشانههای تیر و کمان است، اما اینطور دور از کمان افتادهام که هرگز ندیدهام.
چندانکه خورد خونم از دیده خاک آن را
چون ریگ تشنه هیچش سپری از آن ندیدم
هوش مصنوعی: به اندازهای که اشکهایم مثل خون از چشمانم ریخت، زمین از آن خاکی را که به عنوان نشانهای از درد و تشنگیام میدانم، هیچ چیز در برابر آن ندیدم.
آمد به خاک کویش اشک کمال
غلطان آبی بدین روانی در بوستان ندیدم
هوش مصنوعی: در باغی که مردم به دلتنگیهای خود میپردازند، من هیچ آب روانی ندیدم، جز اشکی که از چشمهای عاشق بر خاک محبوب ریخته میشود.