گنجور

شمارهٔ ۶۹۸

بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم
در باغ وصل از گل روی تو برخوریم
باشد اسیر چشم گدایان پادشاه
بردار پرده تا که رخت سیر بنگریم
کوری دیده گو بشکن حور پای ما
اگر سر بغرف هاش چو طوبی در آوریم
در خلوتی که ثانی اثنین آن صباست
خود را ز خیل رابعهم نیز نشمریم
ای باد اهل روضه زحسرت بسوختند
دیگر به کس مگوی که ما خاک آن دریم
ما را به روز واقعه خاطر به آن خوش است
کز خاک آستان تو تصدیع می بریم
گر جان طلب کند ز تو جانان بده کمال
تا جنس عاریت به خداوند بسپریم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم
در باغ وصل از گل روی تو برخوریم
هوش مصنوعی: اجازه بده تا به باغی برویم که زیبایی تو در آنجا است و از حضورت در آنجا لذت ببریم.
باشد اسیر چشم گدایان پادشاه
بردار پرده تا که رخت سیر بنگریم
هوش مصنوعی: ای کاش ما نیز اسیر چشم های زیبای گدایان باشیم. پادشاه، پرده را کنار بزن تا بتوانیم به راحتی زیبایی او را ببینیم.
کوری دیده گو بشکن حور پای ما
اگر سر بغرف هاش چو طوبی در آوریم
هوش مصنوعی: اگر در حورهای بهشت را ببینی و پای ما را بشکنی، ما هم از آسمان مثل درخت طوبی، زیبایی خواهیم آورد.
در خلوتی که ثانی اثنین آن صباست
خود را ز خیل رابعهم نیز نشمریم
هوش مصنوعی: در تنهایی که فقط دو نفر در آن حضور دارند، نباید خود را جزو جمعیات دیگر بشماریم.
ای باد اهل روضه زحسرت بسوختند
دیگر به کس مگوی که ما خاک آن دریم
هوش مصنوعی: ای باد، افرادی که به باغ عشق دل باخته‌اند، از حسرت در آتش دل سوخته‌اند. دیگر به کسی نگویید که ما پیرو و خاک پای آن مکان مقدس هستیم.
ما را به روز واقعه خاطر به آن خوش است
کز خاک آستان تو تصدیع می بریم
هوش مصنوعی: ما منتظر روزی هستیم که در آن، با افتخار و سربلندی از خاک پایگاه تو برمی‌خیزیم.
گر جان طلب کند ز تو جانان بده کمال
تا جنس عاریت به خداوند بسپریم
هوش مصنوعی: اگر شخصی برایت درخواست جان و زندگی کند، با کمال و تمام به او تقدیم کن تا این که دارایی عاریتی خود را به صاحب اصلی‌اش، یعنی خداوند، بازگردانی.