شمارهٔ ۶۸۲
آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم
سخن مختصر خوب چو شگره گفتیم
عارضت را که شد از خال و خط آلوده به مشک
پیش دل سوختگان شمع معتبر گفتیم
چون به وصف رخ تو روز شد امشب شب ما
صفت زلف سیاهت شب دیگر گفتیم
دل ز مشکینی آن خال حدیثی میگفت
چون به زلف تو رسید آن سخن از سر گفتیم
ذکر بالای تو گفتیم برابر با سرو
هر دو چون ذکره بلند است برابر گفتیم
دیده بر خاک درت کرد به خونابه سواد
ماجرانی که شب هجر بر آن در گفتیم
با تو از بیم ملالته صفت اشک کمال
گرچه رنگین مخنی بود روانتر گفتیم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم
سخن مختصر خوب چو شگره گفتیم
هوش مصنوعی: من بارها به آن دهان شیرین که لبانش همچون قند است، سخنانی ساده و دلنشین گفتم، مانند شکر که شیرین است.
عارضت را که شد از خال و خط آلوده به مشک
پیش دل سوختگان شمع معتبر گفتیم
هوش مصنوعی: ما درباره زیبایی تو که با خال و خطی آراسته شده، به دل-burning کردگان گفتیم که مانند شمعی معتبر است.
چون به وصف رخ تو روز شد امشب شب ما
صفت زلف سیاهت شب دیگر گفتیم
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی چهرهات وصف شد، امشب برای ما شبی روشن و دلانگیز است، و شب دیگر نیز از زلف سیاه تو سخن خواهیم گفت.
دل ز مشکینی آن خال حدیثی میگفت
چون به زلف تو رسید آن سخن از سر گفتیم
هوش مصنوعی: دل عاشق از زیبایی آن خال داستانی را میگفت، اما وقتی به زلف تو رسید، دیگر از آن گفتن منصرف شدیم.
ذکر بالای تو گفتیم برابر با سرو
هر دو چون ذکره بلند است برابر گفتیم
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که ما دربارهی ویژگیهای تو، که مانند سرو زیبا و بلند است، صحبت کردهایم. اشاره به این دارد که یادآوری جمال و صفات تو به قدری دلانگیز است که مانند زیباییهای یک سرو بر افراز است.
دیده بر خاک درت کرد به خونابه سواد
ماجرانی که شب هجر بر آن در گفتیم
هوش مصنوعی: چشم خود را به خاک درت افکندهام و در آنجا خون دل ریختهام، یادگار داستانی که در شب جدایی بر آن در به زبان آوردیم.
با تو از بیم ملالته صفت اشک کمال
گرچه رنگین مخنی بود روانتر گفتیم
هوش مصنوعی: با تو از ترس غم و اندوه، به اندازهای اشک میریزیم که حتی اگر رنگین هم نباشد، جاریتر از قبل میباشد.