شمارهٔ ۶۸۰
نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل
با که گویم که چه می کشم از محنت دل
ظاهر آنست که از لذت جان بی خبرست
هر که را نیست دل از جانب خوبان مایل
برو ای ناصح و دیوانه مکن باز مرا
که نباشد به نصیحت دل مجنون عاقل
قاصد کشتن ما گشتی و داریم رضا
خون ما ریخته بی موجب و کردیم بحل
نیست چون خال تو هندوی مبارک رویی
که به شادیش بخوانند جهانی مقبل
ای که هر لحظه نمائی ره مسجد به کمال
نورو آنجا و مر او را به خرابات بهل
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل
با که گویم که چه می کشم از محنت دل
هوش مصنوعی: در دل غمگین من جز درد و رنج چیزی وجود ندارد. نمیدانم با کدام شخص درد و دل کنم و بگویم چقدر از مشکلات و سختیها رنج میبرم.
ظاهر آنست که از لذت جان بی خبرست
هر که را نیست دل از جانب خوبان مایل
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش از محبت خوبان دور است، ظاهراً نمیداند که لذت زندگی چیست.
برو ای ناصح و دیوانه مکن باز مرا
که نباشد به نصیحت دل مجنون عاقل
هوش مصنوعی: ای ناصح، برو و مرا دیوانه نکن. دل انسان مجنون نمیتواند از نصیحت و نصیحتگری بهرهمند شود.
قاصد کشتن ما گشتی و داریم رضا
خون ما ریخته بی موجب و کردیم بحل
هوش مصنوعی: پیامآور کشتن ما شدی و ما رضایت داریم، خون ما بیدلیل ریخته شده و ما این را تحمل کردیم.
نیست چون خال تو هندوی مبارک رویی
که به شادیش بخوانند جهانی مقبل
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند به زیبایی تو و شادیات به آنگونه که شایستهاش است، سرود بخواند و جهان را به خوشحالی تو جشن بگیرد.
ای که هر لحظه نمائی ره مسجد به کمال
نورو آنجا و مر او را به خرابات بهل
هوش مصنوعی: ای کسی که در هر لحظه زیبایی و نور را در مسجد به کمال نشان میدهی، بهتر است که او را از رفتن به مکانهای ناپسند دور کنی.