گنجور

شمارهٔ ۶۷۸

مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاصل
بیا ساقی و مگذارم درین اندیشه باطل
مرا ناصح به عقل و دین فریبد هر زمان باز آ
کسی کو عشق می ورزد به دینها کی شود مایل
ملامت گوی بی حاصل که درد ما نمیداند
گهم دیوانه می خواند به نادانی گهی عاقل
هنوز آثار بود ما نبود از آب و گل پیدا
که در روی پریرویان فرو شد پای ما در گل
صبا از شمع مجلس پرس حال سوز پروانه
که از احوال جانبازان بود نظارگی غافل
بسی خونها که از چشمت میان چشم و دل رفتی
اگر خیل خیال تو نبودی در میان حائل
یک امشب برفشان دامن کمال از مهر مهرویان
چرا چندین نیاساید کی از سودای بی حاصل

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاصل
بیا ساقی و مگذارم درین اندیشه باطل
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از حالت گیجی و سرگردانی خود به خاطر اندیشه‌های بی‌فایده درباره زهد و پرهیزکاری سخن می‌گوید. او از ساقی می‌خواهد که به او کمک کند تا از این افکار بی‌ثمر رها شود و در این دوگانگی گرفتار نماند.
مرا ناصح به عقل و دین فریبد هر زمان باز آ
کسی کو عشق می ورزد به دینها کی شود مایل
هوش مصنوعی: هر بار که مشاورانم به من می‌گویند باید با عقل و دین رفتار کنم، فریب می‌خورم. اما آیا کسی که عاشق است، به دین‌های مختلف متمایل خواهد شد؟
ملامت گوی بی حاصل که درد ما نمیداند
گهم دیوانه می خواند به نادانی گهی عاقل
هوش مصنوعی: انتقادکننده‌ای که بی‌فایده است، از درد ما خبر ندارد. گاهی ما را دیوانه می‌نامد و گاهی عاقل، که این نشان از ناآگاهی او دارد.
هنوز آثار بود ما نبود از آب و گل پیدا
که در روی پریرویان فرو شد پای ما در گل
هوش مصنوعی: هنوز نشانه‌هایی از وجود ما در دنیای مادی دیده نمی‌شود، اما در دل زیبایی‌های صورت‌های پری‌چهره، رد پای ما در این دنیای خاکی گم شده است.
صبا از شمع مجلس پرس حال سوز پروانه
که از احوال جانبازان بود نظارگی غافل
هوش مصنوعی: نسیم از شمع مجلس حال پروانه را می‌پرسد که او بی‌خبر از حال جانبازان و افرادی است که به عشق سوخته‌اند.
بسی خونها که از چشمت میان چشم و دل رفتی
اگر خیل خیال تو نبودی در میان حائل
هوش مصنوعی: بسیاری از اشک‌ها از چشمانت ریخته شده و بین چشم و دل فاصله‌ای ایجاد کرده‌اند، اگر تو در میان این فاصله نبودید و خیال تو جلوی من قرار نمی‌گرفت.
یک امشب برفشان دامن کمال از مهر مهرویان
چرا چندین نیاساید کی از سودای بی حاصل
هوش مصنوعی: امشب برف‌ها بر دامن کمال می‌بارند و این زیبایی مهرویان را چرا تحمل نمی‌کند؟ زیرا از آرزوی بی‌نتیجه خسته شده‌ام.