گنجور

شمارهٔ ۶۶۷

ز رویم وقت کشتن می رود رنگ
که میترسم بگیر تیغ او زنگ
گذشت از خون من نارانده شمشیر
چه حکمت بود پیش از آشتی جنگ
به بازی گل زدم ناگه برو گفت
چرا بر شاخ نازک میزنی سنگ
چو بوسی میدهی باریه روانتر
که دارم با دهانش فرصتی تنگ
سگم می خواند و می خواهدم عذر
سگی باشم اگر دارم ازین ننگ
به من هر غم کرو آید رود آه
به استقبال او تا نیم فرسنگ
کمال از دل نیاری ناله بیرون
که رسوائیست چون خارج شد آهنگ

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز رویم وقت کشتن می رود رنگ
که میترسم بگیر تیغ او زنگ
هوش مصنوعی: از چهره‌ام رنگ می‌رود چون وقت مرگ نزدیک است و از ترس این که نکند تیغ او ز rust بگیرد.
گذشت از خون من نارانده شمشیر
چه حکمت بود پیش از آشتی جنگ
هوش مصنوعی: چرا قبل از اینکه صلح و آشتی کنیم، شمشیر خون من را نریزد؟ این نشان می‌دهد که درگیری و جنگی که در گذشته رخ داده، چه حکمت و معنایی داشته است.
به بازی گل زدم ناگه برو گفت
چرا بر شاخ نازک میزنی سنگ
هوش مصنوعی: ناگهان به گل بازی کردم، که ناگهان صدایی آمد و گفت چرا بر شاخ نازک ضربه می‌زنی؟
چو بوسی میدهی باریه روانتر
که دارم با دهانش فرصتی تنگ
هوش مصنوعی: وقتی که تو بوسه‌ای به من می‌دهی، احساس می‌کنم که روح من آزادتر می‌شود، چراکه با دهانم فرصتی برای ابراز احساسات ندارم.
سگم می خواند و می خواهدم عذر
سگی باشم اگر دارم ازین ننگ
هوش مصنوعی: به من می گوید که مثل یک سگ باشم و از این مورد شرمنده نمی شوم.
به من هر غم کرو آید رود آه
به استقبال او تا نیم فرسنگ
هوش مصنوعی: هر غمی که به سراغم بیاید، من با آه و ناله به استقبالش می‌روم، حتی اگر این درد تا نیم فرسنگ دور باشد.
کمال از دل نیاری ناله بیرون
که رسوائیست چون خارج شد آهنگ
هوش مصنوعی: هرگز از دل خود ناله‌ای سر نزن، زیرا این کار باعث رسوایی می‌شود، مثل آهنگی که زمانی که از دل خارج می‌شود، دیگر قابل کنترل نخواهد بود.