شمارهٔ ۶۶۲
طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق
که نیست در خور بیمار جز غذای موافق
از آن متاع که عاشق بیار خویش فرستد
مراست جانی و آن نیز نیست تحفه لایق
رقیب سعی نماید چو غمزه نو بخونم
بود موافق غماز فکر و رأی منافق
دلم به زلف تو چون پی برد به سر میانت
که کس به ذهن پریشان نکرد فهم دقایق
اگر دهان تو گویند هست و نیست ز تنگی
نه کاذبند درین نکته عاشقان و نه صادق
پزم خیال تجرده ولی ز زلف بتانم
در آمدست به گردن هزار گونه علایق
کمال روی تو دید و ز شوق در سخن آمد
شود هر آینه طوطی ز عکس آینه ناطق
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق
که نیست در خور بیمار جز غذای موافق
هوش مصنوعی: دکتر عشق، دارویی برای عاشق آماده کن که بیمار فقط باید غذای مناسب خود را بخورد و جز آن هیچ چیز دیگری برایش مفید نیست.
از آن متاع که عاشق بیار خویش فرستد
مراست جانی و آن نیز نیست تحفه لایق
هوش مصنوعی: آن چیزی که عاشق برای خود میفرستد، جان من است و این نیز هدیهای شایسته نیست.
رقیب سعی نماید چو غمزه نو بخونم
بود موافق غماز فکر و رأی منافق
هوش مصنوعی: رقیب تلاش میکند که با چشمک زدن من را درگیر کند، در حالی که در پس ذهنش، فکر و نظرش به طور مکارانهای با من مخالف است.
دلم به زلف تو چون پی برد به سر میانت
که کس به ذهن پریشان نکرد فهم دقایق
هوش مصنوعی: دل من وقتی به زلف تو آشنا شد، به عمق زیباییات پی برد که هیچکس نتوانست پیچیدگیهای آن را درک کند.
اگر دهان تو گویند هست و نیست ز تنگی
نه کاذبند درین نکته عاشقان و نه صادق
هوش مصنوعی: اگر بگویند در مورد زبان تو که وجود دارد یا ندارد، بدان که این حرفها به خاطر محدودیتهای خودشان است و نه از روی صداقت. عاشقان در این موضوع نه دروغ میگویند و نه راست.
پزم خیال تجرده ولی ز زلف بتانم
در آمدست به گردن هزار گونه علایق
هوش مصنوعی: میگوید که اگرچه من به فکر آزادی و دوری از وابستگیها هستم، اما زیبایی و جذابیت موهای معشوقهام باعث شده که در دام هزاران علاقه و وابستگی گرفتار شوم.
کمال روی تو دید و ز شوق در سخن آمد
شود هر آینه طوطی ز عکس آینه ناطق
هوش مصنوعی: زیبایی چهره تو آنقدر زیاد است که هر بار که در مورد آن صحبت میشود، شوق و علاقه در دل ایجاد میکند. درست مانند طوطی که به تصویر خود در آینه نگاه میکند و به سخن میآید.

کمال خجندی