گنجور

شمارهٔ ۶۶

آن چشم نیمه مست جهانی خراب ساخت
دلها بسوخت تیمی و نیمی کباب ساخت
صیاد وار غمزة شوخش ز زلف و خال
بنهاد دام و دانه و خود را به خواب ساخت
شرمنده اند از رخ زیباش نو خطان
آری سیاه رو همه را آفتاب ساخت
از قند تا بساخت شراب آن لب لطیف
ما را نساخت شربت دیگر شراب ساخت
در حقه کرد و برد دهان تر از میان
آن لب مفرحی که ز یاقوت ناب ساخت
در کوی بار دیده گریان برای خویش
همچون حباب خانه به بالای آب ساخت
لب با کمال ده چو ز جان ناله برکشید
ساقی شراب دار که مطرب رباب ساخت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن چشم نیمه مست جهانی خراب ساخت
دلها بسوخت تیمی و نیمی کباب ساخت
هوش مصنوعی: چشمی که در حالت مستی است، جهانی را به ویرانی کشانده و دل‌های بسیاری را آتش زده است. برخی را تحت تاثیر خود قرار داده و برخی دیگر را به کبابی تبدیل کرده است.
صیاد وار غمزة شوخش ز زلف و خال
بنهاد دام و دانه و خود را به خواب ساخت
هوش مصنوعی: صیاد به گونه‌ای که جیلویش را به چالاکی می‌زند، با زلف و خال زیبایش تله‌ای برای شکار می‌سازد و خودش در خواب می‌رود.
شرمنده اند از رخ زیباش نو خطان
آری سیاه رو همه را آفتاب ساخت
هوش مصنوعی: زیبایی چهره‌اش باعث شرمندگی دیگران شده است؛ زیرا همه در برابر تابش درخشش او، خود را ناامید و تیره‌رو احساس می‌کنند.
از قند تا بساخت شراب آن لب لطیف
ما را نساخت شربت دیگر شراب ساخت
هوش مصنوعی: لبان شیرین و دلپذیر ما، از شکر هم شیرین‌ترند و در حقیقت، هیچ نوشیدنی دیگری نمی‌تواند به اندازه شراب آن‌ها خوشمزه و دلنواز باشد.
در حقه کرد و برد دهان تر از میان
آن لب مفرحی که ز یاقوت ناب ساخت
هوش مصنوعی: او با ترفند خود، از میان آن لب زیبا و خوش‌رنگ که به مانند یاقوت خالص است، چیزی را به دست آورد که صدای دلنشینی از آن بیرون آمد.
در کوی بار دیده گریان برای خویش
همچون حباب خانه به بالای آب ساخت
هوش مصنوعی: در جایی که غم و اندوه زنده است، شخصی که گریه‌اش بر دلش سنگینی می‌کند، با حالتی شبیه به حبابی که در بالای آب شکل می‌گیرد، دنیایی برای خود می‌سازد.
لب با کمال ده چو ز جان ناله برکشید
ساقی شراب دار که مطرب رباب ساخت
هوش مصنوعی: زمانی که لبان پر از شوق و زیبایی من، چون جانم به ناله و زاری درآمد، ای ساقی! باده‌ای بیاور که نوازنده با رباب بنوازد.