شمارهٔ ۶۵
آنچه از خدای خواست دل بنده باز یافت
خود را به چشم مست تو در عین ناز یافت
از عشق خواه دولت باقی که در جهان
محمود هرچه بافت ز زلف ایاز یافت
آن بی قدم که در حرم عشق پی نبرد
آمد به دیدنت در دولت فراز یافت
هر کو گزید لعل تو آب حیات خورد
آنکو گرید قا نو عمر دراز یافت
چشم خوشت به گوشه محراب عاشقان
مستان خویش را همه اندر نماز یافت
میسوز دل کمال که کسی را فروغ نیست
رخسار شمع نور ز سوز و گداز یافت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنچه از خدای خواست دل بنده باز یافت
خود را به چشم مست تو در عین ناز یافت
هوش مصنوعی: آنچه که بنده از خدا خواسته بود، در چشم زیبای تو و در حالتی سرمست و آرامشبخش پیدا کرد.
از عشق خواه دولت باقی که در جهان
محمود هرچه بافت ز زلف ایاز یافت
هوش مصنوعی: از عشق، بهتر است که موفقیت و خوشبختی دائمی بخواهی، زیرا در این دنیا هر چیزی که محمود به دست آورد، به واسطه زیبایی و جذابیت ایاز بوده است.
آن بی قدم که در حرم عشق پی نبرد
آمد به دیدنت در دولت فراز یافت
هوش مصنوعی: آن کسی که نتوانست در حرم عشق قدم بگذارد، به دیدن تو آمد و در خوشبختی به اوج رسید.
هر کو گزید لعل تو آب حیات خورد
آنکو گرید قا نو عمر دراز یافت
هوش مصنوعی: هر کسی که زیباییهای تو را تماشا کند، گویی زندگی دوبارهای را تجربه کرده است و آن که در عشق تو اشک بریزد، عمری طولانی را به دست میآورد.
چشم خوشت به گوشه محراب عاشقان
مستان خویش را همه اندر نماز یافت
هوش مصنوعی: چشم زیبایت در کنج محراب دلبران عاشق، تمامی مستهای خود را در حال نماز دید.
میسوز دل کمال که کسی را فروغ نیست
رخسار شمع نور ز سوز و گداز یافت
هوش مصنوعی: دل کمال میسوزد چون هیچکس درخشش و زیبایی ندارد. روشنایی صورت شمع از همین سوز و گداز به دست آمده است.