گنجور

شمارهٔ ۶۴۱

لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش
خوشتر ز دیدنست مرا لب گزیدنش
لرزان دلمهز بیم جدانیست همچو برگ
ر بنگر ز شاخ لرزه به وقت بریدنش
چندانکه با قدت صفت سرو می کنند
پست است این سخن نتوانم شنیدنش
چون صید از کشیدن دام اوفتد به بند
دام دل است زلف تو خواهم کشیدنش
دل در کمند زلف تو گور میکن اضطراف
صیاد را ز مرغ خوش آبده طپیدنش
در جان چو درد عشق تو آرامگاه ساخت
درمان میادم ار طلیم آرمیدنش
ساکن نکرد گریه ز دل فرقت کمال
سوز کباب کم نشد از خون چکیدنش

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش
خوشتر ز دیدنست مرا لب گزیدنش
هوش مصنوعی: وقتی که چشم‌هایم را باز می‌کنم و نگاهش می‌کنم، لبم را می‌گزم؛ زیرا دیدن او برایم دلچسب‌تر از لب گزیدن است.
لرزان دلمهز بیم جدانیست همچو برگ
ر بنگر ز شاخ لرزه به وقت بریدنش
هوش مصنوعی: ترس و اضطراب جدایی باعث لرزش دل اوست، مانند برگی که هنگام بریدن از شاخه می‌لرزد.
چندانکه با قدت صفت سرو می کنند
پست است این سخن نتوانم شنیدنش
هوش مصنوعی: هرقدر هم کسانی قد و قامت تو را با درخت سرو مقایسه کنند، باز هم من توان شنیدن این حرف را ندارم.
چون صید از کشیدن دام اوفتد به بند
دام دل است زلف تو خواهم کشیدنش
هوش مصنوعی: وقتی که شکار از دام رها شود، ما در دام دیگری گرفتار می‌شویم. من می‌خواهم موی تو را به دام بگیرم.
دل در کمند زلف تو گور میکن اضطراف
صیاد را ز مرغ خوش آبده طپیدنش
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زلف‌های تو گرفتار شده و در این حال، قلب صیاد را از شادی به تپش درآورده است، انگار که مرغی خوش‌آب و رنگ از پرو بالش می‌جهد.
در جان چو درد عشق تو آرامگاه ساخت
درمان میادم ار طلیم آرمیدنش
هوش مصنوعی: در جان من، عشق تو مانند یک آرامگاه جای گرفته است و من در این درد عشق، به یاد تو آرامش می‌یابم، حتی اگر در اینجا محو شوم.
ساکن نکرد گریه ز دل فرقت کمال
سوز کباب کم نشد از خون چکیدنش
هوش مصنوعی: اشک و درد جدایی موجب نشده که شدت سوزش و عذاب کبابی که در دل دارم، کم شود. حتی با اینکه گریه‌ها بی‌وقفه می‌ریزند، همچنان آن درد و آتش درونم باقیست و هیچ تضعیفی در آن احساس نمی‌شود.